گذشتهی ساده:
revolvedشکل سوم:
revolvedسومشخص مفرد:
revolvesوجه وصفی حال:
revolvingچرخیدن، گردیدن، گردش کردن، سیر کردن، دور زدن،تغییر کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The earth also revolves on its own axis.
زمین بر محور خودش نیز میچرخد.
The earth revolves around the sun.
زمین به دور خورشید میگردد.
a revolving door
در چرخنده (در گردان)
to revolve something in one's mind
چیزی را در فکر خود بررسی کردن
He was revolving the plan to escape.
او داشت به نقشهی فرار فکر میکرد.
He thinks that everything revolves around money.
او فکر میکند که همهچیز بر محور پول میچرخد.
The whole household revolves around the baby.
همهی توجه آن خانواده روی نوزاد متمرکز شده است.
revolve around somebody (or something)
حول محور کسی/چیزی گشتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «revolve» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/revolve