حول محور کسی/چیزی گشتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Her entire world seemed to revolve around her newborn baby.
به نظر میرسید تمام دنیای او حول نوزاد تازهمتولدشدهاش میگردد.
His life used to revolve around his job, but now he's focused on pursuing his passion for art.
زندگی او در گذشته حول محور شغلش میچرخید، اما اکنون او روی علاقهاش به هنر متمرکز شده است.
Revolve around the sun
دور خورشید گشتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «revolve around somebody (or something)» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/revolve-around-somebody-or-something