Ruminate

ˈruːməneɪt ˈruːməneɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    ruminated
  • شکل سوم:

    ruminated
  • سوم‌شخص مفرد:

    ruminates
  • وجه وصفی حال:

    ruminating

معنی و نمونه‌جمله

adverb
نشخوار کردن، اندیشه کردن، دوباره جویدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- Camels ruminate.
- شتر نشخوار می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ruminate

  1. verb think about seriously
    Synonyms: brainstorm, brood, chew over, cogitate, consider, contemplate, deliberate, excogitate, figure, meditate, mull over, muse, ponder, rack one’s brains, reflect, revolve, stew about, think, turn over, use one’s head, weigh
    Antonyms: ignore, neglect

ارجاع به لغت ruminate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ruminate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ruminate

لغات نزدیک ruminate

پیشنهاد بهبود معانی