معنی excogitate به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

eksˈkɒdʒɪteɪt eksˈkɒdʒɪteɪt

معنی

verb - transitive

اندیشیدن، ابتکارکردن، ابداع کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد excogitate

verb think about seriously

Synonyms: conceive, consider, contemplate, contrive, deliberate, derive, develop, devise, educe, evolve, frame, invent, mind, mull over, perpend, ponder, ruminate, study, think out, think up, weigh, work out

Antonyms: disregard, ignore

ارجاع به لغت excogitate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «excogitate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/excogitate

لغات نزدیک excogitate

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

glasses glass ticket taxi wheel boat water pail cafe trousers bedroom table nose bird elephant box money towel