فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Excommunicate

ˌekskəˈmjuːnɪkeɪt ˌekskəˈmjuːnɪkeɪt

گذشته‌ی ساده:

excommunicated

شکل سوم:

excommunicated

سوم‌شخص مفرد:

excommunicates

وجه وصفی حال:

excommunicating

شکل جمع:

excommunicates

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive

کسی را بی‌دین شمردن، راندن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

He was excommunicated from the church.

او از کلیسا رانده شده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد excommunicate

  1. verb banish
    Synonyms:
    exclude remove expel eject dismiss ban oust denounce cast out proscribe repudiate curse anathematize unchurch
    Antonyms:
    welcome include permit allow

ارجاع به لغت excommunicate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «excommunicate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/excommunicate

لغات نزدیک excommunicate

پیشنهاد بهبود معانی