با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Include

ɪnˈkluːd ɪnˈkluːd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    included
  • شکل سوم:

    included
  • سوم‌شخص مفرد:

    includes
  • وجه وصفی حال:

    including

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive A2
در برداشتن، شامل بودن، حاوی بودن، درخود داشتن، متضمن بودن، قرار دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- The cost includes taxes.
- هزینه شامل مالیات هم می‌شود.
- Is dinner included too?
- آیا شام هم منظور شده است؟
- The walnut shell includes the kernel.
- پوست گردو هسته‌ی آن‌ را در بر دارد.
- that divine spark included in every human being
- آن جرقه‌ی الهی موجود در هر انسان
verb - transitive
احاطه کردن، پیراگیر بودن، دارا بودن، فراگیر بودن، مندرج کردن
- This library includes many rare books.
- این کتابخانه دارای کتاب‌های نادر زیاد می‌باشد.
verb - transitive
شمردن، به حساب آوردن، درج شدن، به حساب آمدن، به شمار آمدن
- to be included as an election candidate
- جزو نامزدهای انتخابات به شمار آمدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد include

  1. verb contain, involve
    Synonyms: accommodate, add, admit, allow for, append, bear, be composed of, be made up of, build, build in, carry, combine, comprehend, comprise, consist of, constitute, count, cover, cut in on, embody, embrace, encircle, enclose, encompass, entail, enter, have, hold, implicate, incorporate, inject, insert, interject, interpolate, introduce, make allowance for, make room for, number, number among, receive, subsume, take in, take into account, teem with, work in
    Antonyms: eliminate, exclude, neglect, reject

ارجاع به لغت include

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «include» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/include

لغات نزدیک include

پیشنهاد بهبود معانی