۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

Inject

ɪnˈdʒekt ɪnˈdʒekt

گذشته‌ی ساده:

injected

شکل سوم:

injected

سوم‌شخص مفرد:

injects

وجه وصفی حال:

injecting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C1

تزریق کردن، زدن، اماله کردن، سوزن زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

to inject cold water into a hot boiler

آب سرد را با فشار داخل دیگ بخار کردن

to inject the patient with penicillin

پنیسیلین به بیمار زدن

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She was able to inject humor into her long lecture.

او قادر بود نطق طولانی خود را با مزاح بیامیزد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inject

  1. verb put in, introduce
    Synonyms:
    insert include add introduce place into stick in infuse instill implant imbue interject squeeze in throw in drag in force into impregnate interjaculate
    Antonyms:
    take out
  1. verb introduce into bloodstream by use of a needle
    Synonyms:
    shoot give a shot inoculate vaccinate jab mainline

سوال‌های رایج inject

گذشته‌ی ساده inject چی میشه؟

گذشته‌ی ساده inject در زبان انگلیسی injected است.

شکل سوم inject چی میشه؟

شکل سوم inject در زبان انگلیسی injected است.

وجه وصفی حال inject چی میشه؟

وجه وصفی حال inject در زبان انگلیسی injecting است.

سوم‌شخص مفرد inject چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد inject در زبان انگلیسی injects است.

ارجاع به لغت inject

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inject» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inject

لغات نزدیک inject

پیشنهاد بهبود معانی