شکل جمع:
initiativesطرح، برنامه، اقدام، ابتکار
The company’s latest initiative focuses on reducing energy consumption.
آخرین ابتکار شرکت بر کاهش مصرف انرژی تمرکز دارد.
This environmental initiative encourages people to recycle more.
این برنامهی زیستمحیطی مردم را به بازیافت بیشتر ترغیب میکند.
The government launched a new initiative to combat unemployment.
دولت، طرحی نو برای مقابله با بیکاری راهاندازی کرد.
ابتکار عمل، قوهی تشخیص، توانایی تصمیمگیری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He lacks initiative and waits to be told every step.
او فاقد توانایی تصمیمگیری است و منتظر میماند تا هر کاری به او گفته شود.
Employers value workers who can take the initiative without constant supervision.
کارفرمایان برای کارکنانی که میتوانند بدون نظارت دائم ابتکار عمل داشته باشند، ارزش قائلند.
through his initiative the project was put into effect.
طرح به ابتکار او به اجرا درآمد.
ابتکار عمل، دست بالا، فرصت، پیشدستی
By responding quickly to the crisis, the company regained the initiative.
با واکنش سریع به بحران، شرکت توانست دوباره دست بالا را بهدست آورد.
She took the initiative and launched a campaign before anyone else.
او پیشدستی کرد و قبلاز دیگران کمپینی راهاندازی کرد.
If we don’t act now, we’ll lose the initiative to our competitors.
اگر الان اقدام نکنیم، ابتکار عمل را به رقبا واگذار خواهیم کرد.
ابتکار عمل نشان دادن
ابتکار جزئی
پیشقدم شدن، آغازکننده بودن، ابتکار عمل را به دست گرفتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «initiative» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/initiative