فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Initiative

ɪˈnɪʃətɪv ɪˈnɪʃətɪv

شکل جمع:

initiatives

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1

طرح، برنامه، اقدام، ابتکار

The company’s latest initiative focuses on reducing energy consumption.

آخرین ابتکار شرکت بر کاهش مصرف انرژی تمرکز دارد.

This environmental initiative encourages people to recycle more.

این برنامه‌ی زیست‌محیطی مردم را به بازیافت بیشتر ترغیب می‌کند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The government launched a new initiative to combat unemployment.

دولت، طرحی نو برای مقابله با بیکاری راه‌اندازی کرد.

noun uncountable C1

ابتکار عمل، قوه‌ی تشخیص، توانایی تصمیم‌گیری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

He lacks initiative and waits to be told every step.

او فاقد توانایی تصمیم‌گیری است و منتظر می‌ماند تا هر کاری به او گفته شود.

Employers value workers who can take the initiative without constant supervision.

کارفرمایان برای کارکنانی که می‌توانند بدون نظارت دائم ابتکار عمل داشته باشند، ارزش قائلند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

through his initiative the project was put into effect.

طرح به ابتکار او به اجرا درآمد.

noun singular C1

ابتکار عمل، دست بالا، فرصت، پیش‌دستی

By responding quickly to the crisis, the company regained the initiative.

با واکنش سریع به بحران، شرکت توانست دوباره دست بالا را به‌دست آورد.

She took the initiative and launched a campaign before anyone else.

او پیش‌دستی کرد و قبل‌از دیگران کمپینی راه‌اندازی کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

If we don’t act now, we’ll lose the initiative to our competitors.

اگر الان اقدام نکنیم، ابتکار عمل را به رقبا واگذار خواهیم کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد initiative

  1. noun eagerness to do something
    Synonyms:
    energy enthusiasm drive ambition vigor push dynamism action enterprise resourcefulness resource leadership gumption spunk moxie steam get-up-and-go originality punch inventiveness
    Antonyms:
    indifference lethargy

Collocations

show initiative

ابتکار عمل نشان دادن

slight initiative

ابتکار جزئی

Idioms

take the initiative

پیش‌قدم شدن، آغازکننده بودن، ابتکار عمل را به دست گرفتن

ارجاع به لغت initiative

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «initiative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/initiative

لغات نزدیک initiative

پیشنهاد بهبود معانی