گذشتهی ساده:
resourcedشکل سوم:
resourcedسومشخص مفرد:
resourcesوجه وصفی حال:
resourcingشکل جمع:
resourcesresource در معنای دوم شکل رسمی لغت resourcefulness است.
منبع، امکانات، سرمایه، دارایی
Oil is a valuable resource.
نفت سرمایهی گرانبهایی است.
Her knowledge of languages is a valuable resource.
دانش او از زبانها، دارایی ارزشمندی است.
The library is a great resource for students.
کتابخانه از امکانات عالی برای دانشجویان است.
natural resources
منابع طبیعی
financial resources
منابع مالی
the book value of the company's resources
ارزش اسمی داراییهای شرکت
تدبیر، چارهاندیشی، ابتکار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His resource in handling the crisis was commendable.
تدبیر او در مدیریت بحران قابل تحسین بود.
The company valued his resource as a key asset.
شرکت چارهاندیشی او را بهعنوان دارایی کلیدی، ارزشمند میدانست.
The team's success hinged on their leader's resource for this in challenging situations.
موفقیت تیم به ابتکار رهبرشان در این شرایط چالشبرانگیز بستگی داشت.
تأمین کردن، فراهم کردن، تجهیز کردن
We need to resource the project adequately to ensure its success.
ما باید پروژه را بهاندازۀ کافی تأمین مالی کنیم تا موفقیت آن تضمین شود.
It's crucial to resource the research team with the latest technology.
بسیار مهم است که تیم تحقیقاتی را با آخرین فناوریها تجهیز کنیم.
منبع آموزشی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «resource» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/resource