فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Inventiveness

ɪnˈvent̬ɪvnəs ɪnˈventɪvnəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable
    (داشتن ایده/های جدید و بدیع) خلاقیت، نوآوری، ابتکار، آفرینندگی
    • - Her performance was full of inventiveness.
    • - اجرایش سرشار از خلاقیت بود.
    • - the artist's fertile inventiveness
    • - آفرینندگیِ زایای این هنرمند
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد inventiveness

  1. noun The power or ability to invent
    Synonyms: ingenuity, ingeniousness, creativeness, creativity, originality, invention, cleverness

لغات هم‌خانواده inventiveness

ارجاع به لغت inventiveness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inventiveness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inventiveness

لغات نزدیک inventiveness

پیشنهاد بهبود معانی