بازسازی کردن، از نو ساختن، بازآفریدن
The story of Romeo and Juliet was reinvented as a Los Angeles gangster movie.
داستان رومئو و ژولیت در یک فیلم گانگستری لسآنجلسی بازآفرینی شد.
He reinvented the waltz.
او رقص والس را از نو ساخت.
(ایجاد تغییرات زیاد یا بهبودهای قابل توجه در (چیزی)) متحول کردن، دگرگون کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We are striving to reinvent our business model.
ما در تلاش هستیم تا مدل کسبوکار خود را متحول کنیم.
I want to reinvent my lifestyle.
میخواهم سبک زندگی خودم را دگرگون کنم.
چرخ را دوباره اختراع کردن، دوبارهکاری کردن، کار عبث کردن، تلاش بیهوده کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «reinvent» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reinvent