آیکن بنر

فقط تا پایان شهریور فرصت دارید اشتراک را با قیمت فعلی تهیه کنید

خرید اشتراک با قیمت فعلی فقط تا پایان شهریور

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Expedient

ɪkˈspiːdiənt ɪkˈspiːdiənt

معنی expedient | جمله با expedient

noun adjective

شایسته، مصلحت، مناسب، بی‌باکانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The president did not find it expedient to attend the meeting.

رئیس‌جمهور صلاح ندانست که در جلسه حضور یابد.

He found it expedient to sacrifice the unborn child to save the mother.

ناگزیر شد برای نجات مادر کودک زاده‌نشده‌ی او را فدا کند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد expedient

ارجاع به لغت expedient

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «expedient» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/expedient

لغات نزدیک expedient

پیشنهاد بهبود معانی