آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۸ تیر ۱۴۰۳

    Resort

    rɪˈzɔːrt rɪˈzɔːt

    گذشته‌ی ساده:

    resorted

    شکل سوم:

    resorted

    سوم‌شخص مفرد:

    resorts

    وجه وصفی حال:

    resorting

    شکل جمع:

    resorts

    توضیحات:

    شکل نوشتاری این لغت در معنای آخر: re-sort

    معنی resort | جمله با resort

    noun countable B1

    سفر تفریحگاه، اقامتگاه تفریحی (و رفاهی)، ریزورت

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی سفر

    مشاهده

    Some friends of mine stayed at a beach resort last summer.

    برخی از دوستانم، تابستان گذشته در تفریحگاه ساحلی اقامت داشتند.

    The ski resort was filled with enthusiastic winter sports enthusiasts.

    ریزورت اسکی مملو از علاقه‌مندان به ورزش‌های زمستانی بود.

    noun uncountable

    توسل

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    The negotiations were successful without resort to violence.

    مذاکرات بدون توسل به خشونت موفقیت‌آمیز بود.

    The students completed the project without resort to cheating.

    دانشجویان این پروژه را بدون توسل به تقلب به پایان رساندند.

    noun

    راه‌حل، چاره

    Using diplomacy should always be the first resort in resolving conflicts.

    استفاده از دیپلماسی همیشه باید نخستین راه‌حل در حل مناقشات باشد.

    Taking out a loan should always be a last resort when facing financial difficulties.

    گرفتن وام همیشه باید آخرین چاره در هنگام مواجهه با مشکلات مالی باشد.

    noun countable

    پاتوق

    The café by the river was his favorite resort.

    کافه‌ی کنار رودخانه، پاتوق محبوب او بود.

    The old library became her resort.

    کتابخانه‌ی قدیمی پاتوق او شد.

    noun

    افراد حاضر در پاتوق

    The resort bring life and energy to the atmosphere.

    افراد حاضر در پاتوق به آن فضا انرژی می‌بخشند.

    The resort can provide valuable insights and feedback.

    افراد حاضر در پاتوق می‌توانند بینش و بازخورد ارزشمندی را ارائه دهند.

    verb - intransitive

    مرتباً رفتن (به جایی)

    Taverns were the places to which he resorted.

    میخانه‌ها جایی بودند که مرتباً به آن‌جا می‌رفت.

    She likes to resort to her favorite café.

    دوست دارد مرتباً به کافه‌ی محبوبش برود.

    verb - intransitive

    متوسل شدن به

    In times of need, she would resort to borrowing money from friends.

    در مواقع ضروری به قرض گرفتن از دوستان متوسل می‌شد.

    During times of distress, she tends to resort to painting.

    در مواقع پریشانی، او به نقاشی متوسل می‌شود.

    verb - transitive

    دوباره مرتب کردن (چیزی)

    Please re-sort the books on the shelf by author's last name.

    لطفاً کتاب‌های موجود در قفسه را براساس نام خانوادگی نویسنده، دوباره مرتب کنید.

    The computer program can automatically re-sort the data based on the chosen criteria.

    این برنامه‌ی کامپیوتری می‌تواند داده‌ها را براساس معیارهای انتخاب‌شده به‌طور خودکار دوباره مرتب کند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد resort

    1. noun vacation place
      Synonyms:
      hotel spot hangout retreat harbor haven hideaway refuge camp inn motel lodge park spa rendezvous hideout haunt nest spring purlieu stomping ground holiday spot tourist center tourist trap hot spring mineral spring fat farm
    1. noun alternative, recourse
      Synonyms:
      resource substitute possibility opportunity chance recourse refuge relief expedient device shift course hope expediency makeshift stopgap surrogate reference
    1. verb have recourse to; make use of
      Synonyms:
      use employ utilize apply make use of turn to go to recur to refer to address exercise direct devote affect benefit by avail oneself of put to use bring into play look to fall back on turn repair recur visit try run go head for haunt take up
      Antonyms:
      avoid dodge

    Idioms

    as a last resort

    به‌عنوان آخرین چاره، به‌عنوان آخرین راه‌حل

    سوال‌های رایج resort

    گذشته‌ی ساده resort چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده resort در زبان انگلیسی resorted است.

    شکل سوم resort چی میشه؟

    شکل سوم resort در زبان انگلیسی resorted است.

    شکل جمع resort چی میشه؟

    شکل جمع resort در زبان انگلیسی resorts است.

    وجه وصفی حال resort چی میشه؟

    وجه وصفی حال resort در زبان انگلیسی resorting است.

    سوم‌شخص مفرد resort چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد resort در زبان انگلیسی resorts است.

    ارجاع به لغت resort

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «resort» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/resort

    لغات نزدیک resort

    • - resorcinol
    • - resorption
    • - resort
    • - resound
    • - resounding
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    scopolamine hysteric hysterics organic thematic think twice thirster thought-provoking thoughtfulness through throw a tantrum throw in the towel hospitality huge effect hugo فانوس‌ماهی زمردماهی شش‌ماهی لای‌ماهی صحنه‌آرایی صحه صداع صدمه مصدوم ضخیم ضخامت طرز تلفظ مرغوبیت راغب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.