Possibility

ˌpɑːsəˈbɪlət̬i ˌpɒsəˈbɪləti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    possibilities

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
امکان، احتمال، چیز ممکن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Is there any possibility that I will see you tomorrow?
- امکان دارد که فردا شما را ببینم؟
- Changing jobs is one possibility.
- تغییر شغل یکی از کارهایی است که می‌توان کرد.
- the possibility of rain
- امکان بارش باران
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد possibility

  1. noun feasibility, likelihood; chance
    Synonyms: achievability, action, attainableness, break, circumstance, contingency, fair shake, fifty-fifty, fling, fluke, fortuity, happening, hazard, hope, incident, instance, liability, likeliness, occasion, occurrence, odds, opportunity, outside chance, plausibility, play, potentiality, practicability, prayer, probability, prospect, risk, shot, stab, toss-up, workableness
    Antonyms: impossibility, impossible, unfeasibility, unlikelihood

Collocations

لغات هم‌خانواده possibility

ارجاع به لغت possibility

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «possibility» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/possibility

لغات نزدیک possibility

پیشنهاد بهبود معانی