با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Fifty-fifty

ˌfɪftiˈfɪfti ˌfɪftiˈfɪfti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective adverb informal
    پنجاه‌پنجاه، نصف‌نصف‌، به‌طور برابر، بالمناصفه
    • - There's only a fifty-fifty chance that she'll survive the operation.
    • - شانس زنده ماندن او در عمل جراحی پنجاه‌پنجاه است.
    • - They divided the prize fifty-fifty.
    • - آن‌ها جایزه را نصف‌نصف تقسیم کردند.
    • - The money was to be divided fifty-fifty between the two men.
    • - قرار بود پول میان آن دو مرد به‌طور برابر تقسیم شود.
    • - Divide the cakes fifty fifty.
    • - کیک‌ها را به دو نصف تقسیم کن.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد fifty-fifty

  1. adjective Neither favorable or unfavorable
    Synonyms: even, balanced, divided, equally, shared, toss-up

ارجاع به لغت fifty-fifty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fifty-fifty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fifty-fifty

لغات نزدیک fifty-fifty

پیشنهاد بهبود معانی