فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Fifty-fifty

ˌfɪftiˈfɪfti ˌfɪftiˈfɪfti

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb informal

پنجاه‌پنجاه، نصف‌نصف‌، به‌طور برابر، بالمناصفه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

There's only a fifty-fifty chance that she'll survive the operation.

شانس زنده ماندن او در عمل جراحی پنجاه‌پنجاه است.

They divided the prize fifty-fifty.

آن‌ها جایزه را نصف‌نصف تقسیم کردند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The money was to be divided fifty-fifty between the two men.

قرار بود پول میان آن دو مرد به‌طور برابر تقسیم شود.

Divide the cakes fifty fifty.

کیک‌ها را به دو نصف تقسیم کن.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fifty-fifty

  1. adjective neither favorable or unfavorable
    Synonyms:
    balanced even shared equally divided toss-up

ارجاع به لغت fifty-fifty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fifty-fifty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fifty-fifty

لغات نزدیک fifty-fifty

پیشنهاد بهبود معانی