پنجاهپنجاه، نصفنصف، بهطور برابر، بالمناصفه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
There's only a fifty-fifty chance that she'll survive the operation.
شانس زنده ماندن او در عمل جراحی پنجاهپنجاه است.
They divided the prize fifty-fifty.
آنها جایزه را نصفنصف تقسیم کردند.
The money was to be divided fifty-fifty between the two men.
قرار بود پول میان آن دو مرد بهطور برابر تقسیم شود.
Divide the cakes fifty fifty.
کیکها را به دو نصف تقسیم کن.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fifty-fifty» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fifty-fifty