با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Fig

fɪɡ fɪɡ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    figs

توضیحات

FIG در معنای چهارم، مخفف عبارت فرانسوی Fédération Internationale de Gymnastique است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun
انجیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Kashan figs are large and sweet.
- انجیرهای کاشان درشت و شیرینند.
noun
چیز بی‌ارزش
- "A fig for house work!" She said angrily to her husband.
- با خشم به شوهرش گفت: «کار خانه به جهنم!»
- She doesn't give a fig what the neighbors think.
- او اصلاً عین خیالش نیست که همسایه‌ها چی فکر می‌کنن.
- His promise is not worth a fig.
- قول او یک پول سیاه هم ارزش ندارد.
noun
آرایش، صف‌آرایی
abbreviation acronym noun uncountable
ورزش فدراسیون جهانی ژیمناستیک (با حروف بزرگ)
- FIG organizes major events such as the Gymnastics World Championships.
- فدراسیون جهانی ژیمناستیک، رویدادهای مهمی همچون مسابقات جهانی ژیمناستیک را سازماندهی می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fig

  1. noun Mediterranean tree widely cultivated for its edible fruit
    Synonyms: common fig, common fig tree, Ficus carica
  2. noun A Libyan terrorist group organized in 1995 and aligned with al-Qaeda; seeks to radicalize the Libyan government; attempted to assassinate Qaddafi
    Synonyms: Libyan Islamic Fighting Group, Al-Jama'a al-Islamiyyah al-Muqatilah bi-Libya, Libyan Fighting Group, Libyan Islamic Group
  3. noun A diagram or picture illustrating textual material
    Synonyms: figure

Idioms

ارجاع به لغت fig

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fig» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fig

لغات نزدیک fig

پیشنهاد بهبود معانی