فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Happening

ˈhæpnɪŋ ˈhæpnɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    happened
  • شکل سوم:

    happened
  • سوم‌شخص مفرد:

    happens
  • صفت تفضیلی:

    more happening
  • صفت عالی:

    most happening

معنی و نمونه‌جمله

noun
اتفاق، رویداد، پیشامد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Strange happenings took place right after his death.
- پس از مرگ او رویدادهای عجیبی به وقوع پیوست.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد happening

  1. noun occurrence
    Synonyms:
    event incident occasion thing experience circumstance case affair episode adventure accident chance scene proceeding go phenomenon milestone
    Antonyms:
    system plan method

ارجاع به لغت happening

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «happening» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/happening

لغات نزدیک happening

پیشنهاد بهبود معانی