شکل جمع:
milestonesسفر (تابلوی) مسیرنما، مسافتنما، کیلومترشمار، مایلشمار، مایلنما، رهشمار
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی سفر
We passed a milestone indicating we were only ten miles away from the city.
ما از یک تابلوی مایلشمار عبور کردیم که نشان میداد تنها ده مایل با شهر فاصله داشتیم.
The milestone served as a reminder of how far we had come on our journey.
این تابلوی مسافتنما یادآوری بود که چه مقدار در سفر خود پیش رفته بودیم.
رویداد مهم، نقطهی عطف، مرحلهی مهمی از زندگی، مرحلهی شاخص
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the landing of humans on the Moon was a milestone in human history.
فرودآمدن انسان بر ماه رویداد مهمی در تاریخ بشر بود.
We’ve been married now for 20 years, a real milestone.
اکنون ما بیست سال است که ازدواج کردهایم، یک نقطه عطف واقعی.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «milestone» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/milestone