امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Breakthrough

ˈbreɪkθruː ˈbreɪkθruː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    breakthroughs

توضیحات

شکل نوشتاری این لغت در حالت فعل (verb): break through

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
پیشرفت، توفیق، پیروزی، موفقیت (تازه) (در علوم یا مذاکرات و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a great breakthrough in the world of medicine
- پیشرفت عظیمی در عالم پزشکی
- After years of research, the team finally had a breakthrough in their investigation.
- این تیم پس از سال‌ها تحقیق، سرانجام در تحقیقات خود به موفقیت رسید.
noun countable
نفوذ، رخنه، خط‌شکنی
- The enemy made a breakthrough in our defensive line.
- دشمن در خط دفاعی ما نفوذ کرد.
- The engineers built a series of barricades to block any potential breakthroughs from the enemy forces.
- مهندسان مجموعه‌ای از موانع را برای جلوگیری از هرگونه خط‌شکنی احتمالی نیروهای دشمن ساختند.
verb - intransitive
پیشرفت کردن، به موفقیت رسیدن
- The athlete trained tirelessly for months in order to break through and set a new world record.
- این ورزشکار ماه‌ها به طور خستگی‌ناپذیر تمرین کرد تا پیشرفت کند و بتواند رکورد جدیدی را در جهان ثبت کند.
- After years of hard work, the scientists finally managed to break through and discover a cure for the deadly disease.
- دانشمندان پس از سال‌ها تلاش و کوشش در نهایت موفق شدند راهی برای این بیماری کشنده کشف کنند.
verb - intransitive
رخنه کردن، نفوذ کردن (در خطوط دفاعی دشمن و غیره)، عبور کردن، گذشتن (از موانع)
- After months of planning, the troops finally managed to break through the enemy's front lines.
- پس از ماه‌ها برنامه ریزی، سرانجام نیروها موفق به رخنه کردن در خطوط مقدم دشمن شدند.
- Despite facing heavy resistance, the courageous soldiers were determined to break through the enemy's stronghold.
- سربازان شجاع علی‌رغم مواجهه با مقاومت شدید، مصمم به رخنه در سنگر دشمن بودند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد breakthrough

  1. noun advance, progress
    Synonyms:
    boost development discovery find finding gain hike improvement increase invention leap progress quantum leap rise step forward
    Antonyms:
    step back step backward

ارجاع به لغت breakthrough

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «breakthrough» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/breakthrough

لغات نزدیک breakthrough

پیشنهاد بهبود معانی