فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Breakout

ˈbreɪkaʊt ˈbreɪkaʊt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    breakouts

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    فرار ناگهانی (از زندان و محاصره و غیره)، گریز
    • - The police were called to the scene of a violent breakout at the local bar.
    • - پلیس به محل وقوع یک گریز خشونت‌آمیز در نوار محلی فراخوانده شد.
    • - There has been a mass breakout from one of Germany's top security jails.
    • - فرار گسترده‌ای از یکی از زندان‌های امنیتی آلمان رخ داده است.
  • adjective
    برتر، برجسته
    • - the breakout book
    • - کتاب برجسته
    • - The breakout star of the show stole the spotlight with her incredible performance.
    • - ستاره‌ی برتر نمایش با اجرای باورنکردنی‌اش توجهات را به خود جلب کرد.
  • adjective
    زمان استراحت
    • - a breakout session
    • - زمان استراحت جلسه
    • - a breakout meeting
    • - زمان استراحت ملاقات
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد breakout

  1. noun The act or an instance of escaping, as from confinement or difficulty
    Synonyms: break, decampment, escape, escapement, flight, jailbreak, getaway, lam, gaolbreak, prisonbreak, prison-breaking

ارجاع به لغت breakout

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «breakout» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/breakout

لغات نزدیک breakout

پیشنهاد بهبود معانی