فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Breakout

ˈbreɪkaʊt ˈbreɪkaʊt

شکل جمع:

breakouts

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

فرار ناگهانی (از زندان و محاصره و غیره)، گریز

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

The police were called to the scene of a violent breakout at the local bar.

پلیس به محل وقوع یک گریز خشونت‌آمیز در نوار محلی فراخوانده شد.

There has been a mass breakout from one of Germany's top security jails.

فرار گسترده‌ای از یکی از زندان‌های امنیتی آلمان رخ داده است.

adjective

برتر، برجسته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

the breakout book

کتاب برجسته

The breakout star of the show stole the spotlight with her incredible performance.

ستاره‌ی برتر نمایش با اجرای باورنکردنی‌اش توجهات را به خود جلب کرد.

adjective

زمان استراحت

a breakout session

زمان استراحت جلسه

a breakout meeting

زمان استراحت ملاقات

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد breakout

  1. noun the act or an instance of escaping, as from confinement or difficulty
    Synonyms:
    escape flight getaway break escapement decampment jailbreak prisonbreak gaolbreak prison-breaking lam

ارجاع به لغت breakout

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «breakout» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/breakout

لغات نزدیک breakout

پیشنهاد بهبود معانی