با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Getaway

ˈɡetəweɪ ˈɡetəweɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    getaways

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable informal
فرار (از جایی) (به‌ویژه پس از ارتکاب جرم)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The prisoners made their getaway at night.
- زندانیان فرارشان را در شب انجام دادند.
- The criminals planned their getaway meticulously.
- مجرمان فرار خود را با دقت برنامه‌ریزی کردند.
noun
شروع
- The getaway was chaotic as the runners jostled for position.
- شروع بی‌نظم بود، زیرا دوندگان برای کسب مقام یکدیگر را هل می‌دادند.
- He stumbled at the getaway.
- او هنگام شروع تلوتلو می‌خورد.
noun countable
سفر مکان (برای تعطیلات)
- Our family's favorite getaway is a beach house by the ocean.
- مکان تعطیلات محبوب خانواده‌ی ما خانه‌ای ساحلی در کنار اقیانوس است.
- The tropical island is the perfect getaway for sun, sand, and relaxation.
- این جزیره‌ی گرمسیری بهترین مکان برای استراحت، آفتاب، شن و ماسه است.
noun informal
سفر تعطیلات کوتاه
- She needed a getaway to recharge and relax.
- او برای تجدید قوا و استراحت تعطیلات کوتاه داشت.
- a romantic getaway
- تعطیلات کوتاه عاشقانه
- We booked a lakeside cabin for our family getaway.
- کلبه‌ای در کنار دریاچه برای تعطیلات کوتاه خانوادگی خود رزرو کردیم.
- She needed a getaway after a stressful week at work.
- او پس از یک هفته‌ی پراسترس در محل کار به تعطیلات کوتاهی نیاز داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد getaway

  1. noun escape
    Synonyms: break, breakout, decampment, flight, lam, slip

ارجاع به لغت getaway

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «getaway» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/getaway

لغات نزدیک getaway

پیشنهاد بهبود معانی