با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Getaway

ˈɡetəweɪ ˈɡetəweɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable informal
    فرار، گریز، متواری شدن
    • - The prisoners made their getaway at night.
    • - زندانیان فرارشان را در شب انجام دادند.
    • - The criminals planned their getaway meticulously.
    • - مجرمان فرار خود را با دقت برنامه‌ریزی کردند.
  • noun countable
    مکانی مناسب برای تعطیلات
    • - We planned a weekend getaway to the beach.
    • - ما برای تعطیلات آخر هفته، رفتن به ساحل را برنامه‌ریزی کردیم.
    • - She needed a getaway to recharge and relax.
    • - او برای تجدید قوا و استراحت نیاز به مکانی مناسب برای تعطیلات داشت.
  • noun
    آغاز، شروع
    • - The getaway was chaotic as the runners jostled for position.
    • - شروعش بی‌نظم بود، زیرا دوندگان برای کسب مقام یکدیگر را هل می‌دادند.
    • - He stumbled at the getaway, but quickly regained his footing and took off.
    • - او در هنگام شروع تلوتلو می‌خورد، اما دوباره به‌سرعت وضعیت خود را به‌ دست آورد و بلند شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد getaway

  1. noun escape
    Synonyms: break, breakout, decampment, flight, lam, slip

ارجاع به لغت getaway

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «getaway» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/getaway

لغات نزدیک getaway

پیشنهاد بهبود معانی