گذشتهی ساده:
pannedشکل سوم:
pannedسومشخص مفرد:
pansوجه وصفی حال:
panningشکل جمع:
pansدر انگلیسی بریتانیایی معنای دوم بهجای pan از tin استفاده میشود.
pan در معنای هفتم مخفف لغت pansexual است.
تابه، ماهیتابه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
He carefully placed the fish in the hot pan.
ماهی را با احتیاط داخل تابهی داغ گذاشت.
I need to buy a new frying pan for my kitchen.
من باید یک ماهیتابهی جدید برای آشپزخانه بخرم.
انگلیسی آمریکایی قالب (ظرف پختوپز داخل فر)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
cake pan
قالب کیکپزی
The metal pan was still hot from the oven.
قالب فلزی هنوز بهخاطر فر داغ بود.
انگلیسی بریتانیایی فرورفتگی توالت، چالهی توالت، کاسهی توالت
She scrubbed the pan until it gleamed.
کاسهی توالت را تمیز کرد تا برق زد.
Please check if the pan is clogged again.
لطفاً بررسی کنید که آیا چالهی توالت دوباره مسدود شده است.
آدامس مخدر، پانپراگ
She offered me a pan after our meal.
بعداز غذا به من آدامس مخدر تعارف کرد.
Chewing pan is a common practice in some cultures.
جویدن پانپراگ در برخی از فرهنگها رایج است.
(آهسته) چرخاندن، حرکت دادن
Never pan the camera except to follow motion.
هرگز دوربین را نچرخان، مگر برای فیلمبرداری از چیزی متحرک.
The camera is panned to show the dog as it runs from left to right.
برای نشان دادن سگی که از سمت چپ به راست میدود، دوربین حرکت میکند.
(شدیداً) انتقاد کردن
The play was panned by every newspaper in town.
تمام روزنامههای شهر از آن نمایش انتقاد کردند.
The art exhibition was panned by local critics for being unoriginal and uninspired.
این نمایشگاه هنری توسط منتقدان محلی بهدلیل غیراصولی بودن و الهام بخشیدن به آن شدیداً انتقاد شد.
همهجنسگرا
Jamie proudly identifies as pan and embraces love in all its forms.
جیمی با افتخار خود را شخصی همهجنسگرا معرفی میکند و عشق را در تمام اشکال آن در آغوش میکشد.
Alex waved a flag that represented the pan community.
الکس پرچمی را به اهتزاز درآورد که نشاندهندهی جامعهی همهجنسگرا است.
بنیاد، پان (مربوط به تمام مکانها و افراد یک گروه خاص)
Their pan-African initiative aims to unite nations across the continent.
طرح پیشنهادی پان آفریقاییشان با هدف متحد کردن ملتها در سراسر قاره است.
The pan-European project seeks to enhance connectivity among member states.
پروژهی بنیاد اروپایی بهدنبال تقویت ارتباط بین کشورهای متحده است.
کفه (ترازو)
The ancient merchant inspected the pans before weighing his goods.
تاجر باستانی قبلاز وزن کردن کالاهای خود، کفهها را بازرسی کرد.
With a gentle nudge, he adjusted the pan to achieve perfect equilibrium.
با یک حرکت آرام، کفه را تنظیم کرد تا به تعادل کامل برسد.
استخراج کردن
Miners panned ten hours a day.
معدنچیان روزی ده ساعت استخراج میکردند.
She likes to pan for gems in the river.
او دوست دارد جواهرات را در رودخانه استخراج کند.
(امریکا) سخت نکوهش کردن، سخت انتقاد کردن
شخص یا کسی که برای مدت کوتاهی موفقیت یا شهرت دارد
out of the frying pan into the fire
از چاله به چاه افتادن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pan» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pan