آخرین به‌روزرسانی:

Pan

pæn pæn

گذشته‌ی ساده:

panned

شکل سوم:

panned

سوم‌شخص مفرد:

pans

وجه وصفی حال:

panning

شکل جمع:

pans

توضیحات:

در انگلیسی بریتانیایی معنای دوم به‌جای pan از tin استفاده می‌شود.

pan در معنای هفتم مخفف لغت pansexual است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1

تابه‌، ماهی‌تابه

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

He carefully placed the fish in the hot pan.

ماهی را با احتیاط داخل تابه‌ی داغ گذاشت.

I need to buy a new frying pan for my kitchen.

من باید یک ماهی‌تابه‌ی جدید برای آشپزخانه بخرم.

noun countable

انگلیسی آمریکایی قالب (ظرف پخت‌وپز داخل فر)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

cake pan

قالب کیک‌پزی

The metal pan was still hot from the oven.

قالب فلزی هنوز به‌خاطر فر داغ بود.

noun countable

انگلیسی بریتانیایی فرورفتگی توالت، چاله‌ی توالت، کاسه‌ی توالت

She scrubbed the pan until it gleamed.

کاسه‌ی توالت را تمیز کرد تا برق زد.

Please check if the pan is clogged again.

لطفاً بررسی کنید که آیا چاله‌ی توالت دوباره مسدود شده است.

noun uncountable

آدامس مخدر، پان‌پراگ

She offered me a pan after our meal.

بعداز غذا به من آدامس مخدر تعارف کرد.

Chewing pan is a common practice in some cultures.

جویدن پان‌پراگ در برخی از فرهنگ‌ها رایج است.

verb - intransitive verb - transitive

(آهسته) چرخاندن، حرکت دادن

Never pan the camera except to follow motion.

هرگز دوربین را نچرخان، مگر برای فیلم‌برداری از چیزی متحرک.

The camera is panned to show the dog as it runs from left to right.

برای نشان دادن سگی که از سمت چپ به راست می‌دود، دوربین حرکت می‌کند.

verb - transitive informal

(شدیداً) انتقاد کردن

The play was panned by every newspaper in town.

تمام روزنامه‌های شهر از آن نمایش انتقاد کردند.

The art exhibition was panned by local critics for being unoriginal and uninspired.

این نمایشگاه هنری توسط منتقدان محلی به‌دلیل غیراصولی بودن و الهام بخشیدن به آن شدیداً انتقاد شد.

abbreviation adjective

همه‌جنس‌گرا

Jamie proudly identifies as pan and embraces love in all its forms.

جیمی با افتخار خود را شخصی همه‌جنس‌گرا معرفی می‌کند و عشق را در تمام اشکال آن در آغوش می‌کشد.

Alex waved a flag that represented the pan community.

الکس پرچمی را به اهتزاز درآورد که نشان‌دهنده‌ی جامعه‌ی همه‌جنس‌گرا است.

prefix

بنیاد، پان (مربوط به تمام مکان‌ها و افراد یک گروه خاص)

Their pan-African initiative aims to unite nations across the continent.

طرح پیشنهادی پان آفریقایی‌شان با هدف متحد کردن ملت‌ها در سراسر قاره است.

The pan-European project seeks to enhance connectivity among member states.

پروژه‌ی بنیاد اروپایی به‌دنبال تقویت ارتباط بین کشورهای متحده است.

noun countable

کفه (ترازو)

The ancient merchant inspected the pans before weighing his goods.

تاجر باستانی قبل‌از وزن کردن کالاهای خود، کفه‌ها را بازرسی کرد.

With a gentle nudge, he adjusted the pan to achieve perfect equilibrium.

با یک حرکت آرام، کفه را تنظیم کرد تا به تعادل کامل برسد.

verb - intransitive verb - transitive

استخراج کردن

Miners panned ten hours a day.

معدنچیان روزی ده ساعت استخراج می‌کردند.

She likes to pan for gems in the river.

او دوست دارد جواهرات را در رودخانه استخراج کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pan

  1. noun container for cooking food
    Synonyms:
    pot vessel kettle bucket pail saucepan frying pan skillet casserole roaster sheet double boiler pannikin
  1. verb look, search for over a wide area
    Synonyms:
    scan sweep search follow track traverse move wash swing sift separate
  1. verb criticize strongly
    Synonyms:
    blame criticize condemn denounce knock slam censure roast reprehend disparage hammer cut up flay review unfavorably denunciate jeer at
    Antonyms:
    praise

Phrasal verbs

pan out

1- (کان زر) طلا داشتن، زر دادن

2- (عامیانه) نتیجه‌دادن، به‌ نتیجه رسیدن، موفقیت‌آمیز بودن

Idioms

put on the pan

(امریکا) سخت نکوهش کردن، سخت انتقاد کردن

flash in the pan

شخص یا کسی که برای مدت کوتاهی موفقیت یا شهرت دارد

out of the frying pan into the fire

از چاله به چاه افتادن

ارجاع به لغت pan

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pan» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pan

لغات نزدیک pan

پیشنهاد بهبود معانی