گذشتهی ساده:
roastedشکل سوم:
roastedسومشخص مفرد:
roastsوجه وصفی حال:
roastingشکل جمع:
roastsغذا و آشپزی سرخ کردن، کباب کردن، برشته کردن، تنوری کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
(قهوه، بادامزمینی و غیره) بو دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
roasted almonds
بادام بوداده
roasted coffee beans
دانههای قهوه برشته
(محاوره) سوزاندن
(در آمریکا، محاوره) پنبهی چیزی را زدن، حسابی انتقاد کردن از، مسخره کردن، دست انداختن
غذا و آشپزی سرخ شدن، کباب شدن، برشته شدن، تنوری شدن
غذا و آشپزی سرخ شده، بریان، کبابی، برشته، تنوری
roasted chicken
جوجهکباب
غذا و آشپزی گوشت کبابی، گوشت بریان، کباب
غذا و آشپزی کباب پیکنیک، پیکنیک کبابی، کباب پارتی
(در آمریکا، محاوره) انتقاد حسابی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «roast» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/roast