گذشتهی ساده:
bakedشکل سوم:
bakedسومشخص مفرد:
bakesوجه وصفی حال:
bakingغذا و آشپزی پختن، طبخ کردن، برشتن، تافتن، تافته شدن، طبخ کردن یا شدن، تفتن، در فر پختن، تنوری کردن، (در کوره یا تنور) پختن (نان یا آجر و غیره)، آجرپزی کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
Sherry baked me a cake.
شری برایم کیک پخت.
freshly baked bread
نان تازه (از تنور درآمده)
They make ninety kilograms of bread in each baking.
در هر پخت نود کیلو نان طبخ میکنند.
(بیش از حد) حمام آفتاب گرفتن، (خود را) زیر آفتاب سوزاندن
sun-baked soil
زمین سفت و خشک در اثر تابش خورشید
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bake» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bake