امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bake

beɪk beɪk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    baked
  • شکل سوم:

    baked
  • سوم‌شخص مفرد:

    bakes
  • وجه وصفی حال:

    baking

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive A2
غذا و آشپزی پختن، طبخ کردن، برشتن، تافتن، تافته شدن، طبخ کردن یا شدن، تفتن، در فر پختن، تنوری کردن، (در کوره یا تنور) پختن (نان یا آجر و غیره)، آجرپزی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Sherry baked me a cake.
- شری برایم کیک پخت.
- freshly baked bread
- نان تازه (از تنور درآمده)
- They make ninety kilograms of bread in each baking.
- در هر پخت نود کیلو نان طبخ می‌کنند.
verb - transitive
(با هوای گرم) خشک کردن، خشکیدن، پخت
verb - intransitive
(بیش از حد) حمام آفتاب گرفتن، (خود را) زیر آفتاب سوزاندن
- sun-baked soil
- زمین سفت و خشک در اثر تابش خورشید
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bake

  1. verb cook in oven
    Synonyms: heat, melt, scorch, simmer, stew, warm

لغات هم‌خانواده bake

ارجاع به لغت bake

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bake» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bake

لغات نزدیک bake

پیشنهاد بهبود معانی