آیکن بنر

بلک فرایدی - تا ۴۴٪ تخفیف

بلک فرایدی - تا ۴۴٪ تخفیف

خرید با تخفیف
آخرین به‌روزرسانی:

Heat

hiːt hiːt

گذشته‌ی ساده:

heated

شکل سوم:

heated

سوم‌شخص مفرد:

heats

وجه وصفی حال:

heating

شکل جمع:

heats

توضیحات:

در انگلیسی بریتانیایی معنای دوم به‌جای heat از heating استفاده می‌شود.

در انگلیسی آمریکایی معنای چهارم به‌جای on heat از in heat استفاده می‌شود.

معنی heat | جمله با heat

noun singular uncountable B1

گرما، حرارت، هرم، داغی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

مشاهده

the stifling heat of Qom

گرمای طاقت‌فرسای قم

To be cooked at low heat.

با حرارت کم پخته شود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a heat of 50 degrees

گرمای ۵۰ درجه

The water's heat was intense.

داغی آب شدید بود.

loss of body heat

از دست دادن گرمای بدن

noun uncountable A2

انگلیسی آمریکایی سیستم گرمایش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The heat in the building was so intense that it felt like a sauna.

سیستم گرمایش ساختمان به‌قدری شدید بود که حس یک سونا را داشت.

The heat in the building was turned up to combat the chilly weather.

سیستم گرمایش ساختمان برای مقابله با هوای سرد افزایش یافت.

noun countable

(در مسابقات) دوره، روند، دور، دوره‌ی مقدماتی، مسابقه‌ی حذفی

They won the first heat.

آن‌ها دور اول را بردند.

The final heat will determine the champion.

دوره‌ی نهایی قهرمان را مشخص خواهد کرد.

noun uncountable

انگلیسی بریتانیایی جانورشناسی (on heat) تحریک جنسی، دوره‌ی فَحْلی، دوره‌ی پذیرش

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

مشاهده

The male lion could smell the lioness on heat from a distance.

شیر نر با تحریک جنسی از دور بوی شیر ماده را حس می‌کند.

The dog was acting more aggressively than usual while on heat.

سگ در دوره‌ی فَحلی شدیدتر از حد معمول رفتار می‌کرد.

noun uncountable informal

انگلیسی آمریکایی ورزش (در بیسبال) توانایی بالا (برای پرتاب توپ)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

مشاهده

The pitcher brought the heat in the final inning.

پرتاب‌کننده با توانایی بالا در پرتاب توپ موفقیت نهایی را به ارمغان آورد.

The team's success depended on their ace's ability to generate heat.

موفقیت تیم به توانایی ستاره‌شان در داشتن توانایی بالا برای پرتاب توپ بستگی داشت.

verb - intransitive verb - transitive B2

گرم شدن یا کردن، داغ شدن یا کردن، جوش آوردن یا آمدن، گداختن، حرارت دادن، شعله‌ور ساختن، برافروختن

Water heated by the sun.

آب توسط خورشید گرم شد.

If you heat metal it will melt.

اگر به فلز گرما بدهی، گداخته می‌شود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The rent also includes heat.

کرایه شامل (هزینه‌ی) گرم‌سازی هم می‌شود.

In winter, we heat our houses.

در زمستان خانه‌های خود را گرم می‌کنیم.

The room slowly heated.

اتاق کم‌کم گرم شد.

Heat water until it boils.

آب را گرم کن تا جوش بیاید.

verb - intransitive

(از حرارت) فاسد شدن، خراب شدن

The milk began to heat on the stove.

شیر روی اجاق شروع به فاسد شدن کرد.

The leftovers will heat if left out too long.

باقی‌مانده‌ی غذا اگر خیلی طولانی بماند، فاسد می‌شود.

verb - transitive

به هیجان آوردن، تحریک شدن، داغ شدن (بحث)، ملتهب شدن، فحل شدن

His sermon heated us all.

موعظه‌ی او همه‌ی ما را به هیجان آورد.

The topic of abortion generated a lot of heat.

موضوع سقط جنین موجب مباحثات داغی شد.

noun countable uncountable

پزشکی تب

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

The patient was rushed to the hospital due to excessive heat.

بیمار به‌دلیل تب بیش‌ از حد به بیمارستان منتقل شد.

Understanding the causes of abnormal heat is essential for effective treatment.

درک علل تب غیرطبیعی برای درمان موثر ضروری است.

noun countable

آب‌وهوای گرم، جای گرم

in the heat of Qom

در آب‌وهوای گرم قم

In the desert, the heat can be overwhelming.

در صحرا، آب‌وهوای گرم می‌تواند بسیار طاقت‌فرسا باشد.

noun countable

دوره‌ی گرما

The intense heat of summer

دوره‌ی گرمای شدید تابستان

The intense heat caused the pavement to shimmer.

دوره‌ی گرمای شدید باعث درخشش سنگ‌فرش شد.

noun uncountable

فیزیک انرژی گرمایی

the sun's heat

انرژی گرمایی خورشید

Scientists measured the heat generated during the chemical reaction.

دانشمندان انرژی گرمایی تولیدشده در طی واکنش شیمیایی را اندازه‌گیری کردند.

noun uncountable

دمای رنگ (با بالاتر رفتن دما رنگ فلز گداخته به آبی مایل به بنفش تبدیل می‌شود.)

blue heat in metals

دمای رنگ آبی فلزات

The heat of the iron

دمای رنگ آهن

noun uncountable

رغبت، شوق، آرزومندی، اشتیاق، (مجازاً) گرما

The intense heat of their love for each other kept them warm even on the coldest nights.

گرمای شدید عشق آن‌ها به یکدیگر حتی در سردترین شب‌ها آن‌ها را گرم نگه می‌داشت.

The heat of anticipation filled the air as the crowd eagerly awaited the start of the concert.

درحالی‌که جمعیت مشتاقانه منتظر شروع کنسرت بودند، شوق انتظار فضا را پر کرد.

noun uncountable

گیرودار، بحبوحه، گیراگیر، هنگامه، پیکار، جدال، مخمصه

in the heat of the battle

در گیرودار جنگ

The heat of competition pushed him to excel.

جدال رقابت او را به برتری سوق داد.

noun uncountable

(طعم) تندی

I can't handle the intense heat of wasabi.

من نمی‌توانم تندی شدید واسابی را تحمل کنم.

I love the heat of jalapenos in my salsa.

عاشق تندی هالاپینو در سس سالسا هستم.

noun slang uncountable

فشار پلیس، حواس‌جمعی پلیس

The heat was on as the police launched a massive investigation into the crime spree.

فشار پلیس زیاد بود؛ زیرا پلیس تحقیقات گسترده‌ای را در مورد این جنایت آغاز کرد.

The heat intensified as more officers were brought in to crack down on the illegal activity.

حواس‌جمعی پلیس تشدید شد؛ زیرا افسران بیشتری برای سرکوب این فعالیت غیرقانونی وارد شدند.

noun uncountable

فشار، اجبار، زور

The manager applied heat to meet the project's deadline.

مدیر با رسیدن به مهلت پروژه به فشار متوسل شد.

They have put a lot of heat on smugglers.

قاچاق‌چیان را زیر فشار قرار داده‌اند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She couldn't handle the heat from her demanding peers.

او نمی‌توانست اجبار هم‌سالان خود را تحمل کند.

noun uncountable

نکوهش، سرزنش، توهین، انتقاد

Despite the heat from his coach, he remained determined to improve.

با وجود سرزنش مربی‌اش، او مصمم به پیشرفت باقی ماند.

The politician faced intense heat from the media for his controversial statements.

این سیاست‌مدار به‌دلیل اظهارات جنجالی خود با انتقاد شدید رسانه‌ها مواجه شد.

noun slang countable

سلاح گرم (قابل حمل)

The criminal brandished his heat during the robbery.

جنایت‌کار در حین سرقت سلاح گرم خود را به صدا درآورد.

The soldier relied on his heat to protect himself in combat.

سرباز برای محافظت از خود در جنگ به سلاح گرمش تکیه کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد heat

  1. noun high temperature
    Synonyms:
    warmth hotness heatwave hot weather hot spell warmness fever sultriness fieriness torridness calidity torridity swelter incandescence incalescence dog days calefaction
    Antonyms:
  1. verb make or become hot
    Synonyms:
    Antonyms:

Phrasal verbs

heat up

کم‌کم گرم شدن یا کردن

Idioms

in the heat of the moment

در اوج عصبانیت، در اوج هیجان، جَوزدگی، لحظه‌ی عصبانیت و هیجان (که فرد ممکن است بدون فکر دست به کاری بزند یا سخنی بگوید)

لغات هم‌خانواده heat

  • verb - intransitive
    heat

سوال‌های رایج heat

معنی heat به فارسی چی می‌شه؟

لمه‌ی heat در زبان فارسی به گرما ترجمه می‌شود.

گرما یکی از بنیادی‌ترین پدیده‌های طبیعی است که نقش حیاتی در زندگی موجودات زنده، تغییرات اقلیمی و فرآیندهای فیزیکی ایفا می‌کند. از دیدگاه علمی، گرما نوعی انرژی انتقالی است که از جسمی با دمای بالاتر به جسمی با دمای پایین‌تر منتقل می‌شود تا تعادل حرارتی برقرار گردد. این انرژی می‌تواند از طریق رسانش (conduction)، جابه‌جایی (convection) یا تابش (radiation) منتقل شود. بدون وجود گرما، هیچ‌کدام از فرآیندهای زیستی یا شیمیایی در طبیعت امکان‌پذیر نبود، زیرا گرما عامل اصلی حرکت مولکول‌ها و ایجاد تغییر در حالت ماده است.

در زندگی روزمره، گرما مفهومی آشنا و ملموس است. ما گرما را در تابش خورشید، شعله‌ی آتش، یا بخاری خانه احساس می‌کنیم. انسان‌ها از دیرباز تلاش کرده‌اند تا منابع گرما را کنترل و مهار کنند؛ از کشف آتش در دوران باستان تا اختراع بخاری‌های مدرن و سیستم‌های گرمایش مرکزی در عصر حاضر. گرما علاوه‌بر تأمین آسایش، در پخت‌وپز، تولید انرژی، و فرایندهای صنعتی نیز نقش اساسی دارد. در واقع، کنترل و استفاده‌ی بهینه از گرما یکی از نشانه‌های پیشرفت تمدن انسانی به شمار می‌رود.

از دیدگاه فیزیک، گرما و دما مفاهیمی متفاوت اما مرتبط‌اند. دما میزان انرژی جنبشی ذرات را نشان می‌دهد، در حالی‌که گرما انرژی در حال انتقال است. این تفاوت ظریف اما مهم باعث می‌شود که مثلاً دو جسم با دمای یکسان، در صورت تماس، گرمایی میانشان جابه‌جا نشود. قوانین ترمودینامیک نیز بر پایه‌ی همین اصول بنا شده‌اند و چگونگی انتقال انرژی گرمایی، تبدیل آن به کار مکانیکی، و محدودیت‌های طبیعی این فرآیندها را توصیف می‌کنند.

در زمینه‌ی زیست‌شناسی و پزشکی، گرما نقش حیاتی در تنظیم دمای بدن انسان دارد. دمای طبیعی بدن انسان حدود ۳۷ درجه‌ی سانتی‌گراد است، و این تعادل توسط سیستم‌های تنظیم حرارتی بدن حفظ می‌شود. افزایش بیش از حد دمای بدن (تب یا گرمازدگی) می‌تواند خطرناک باشد، همان‌طور که کاهش دمای بدن (هیپوترمی) نیز تهدیدی جدی برای حیات است. همچنین، گرما در فیزیوتراپی و درمان‌های موضعی برای کاهش درد عضلانی و افزایش جریان خون مورد استفاده قرار می‌گیرد.

در زبان و فرهنگ نیز واژه‌ی heat مفاهیم استعاری فراوانی دارد. در ادبیات، گرما اغلب نماد شور، عشق، خشم یا هیجان است؛ عباراتی مانند in the heat of the moment (در اوج هیجان یا عصبانیت) و feel the heat (زیر فشار بودن) نشان‌دهنده‌ی همین کاربردهای استعاری هستند. در ورزش نیز heat به مرحله‌ای از رقابت گفته می‌شود، مانند the final heat، به معنی دور نهایی مسابقه. واژه‌ی «heat» هم در علم و هم در احساسات انسانی جایگاهی ویژه دارد، زیرا هم نشانه‌ی انرژی فیزیکی جهان است و هم استعاره‌ای از انرژی درونی انسان.

گذشته‌ی ساده heat چی میشه؟

گذشته‌ی ساده heat در زبان انگلیسی heated است.

شکل سوم heat چی میشه؟

شکل سوم heat در زبان انگلیسی heated است.

شکل جمع heat چی میشه؟

شکل جمع heat در زبان انگلیسی heats است.

وجه وصفی حال heat چی میشه؟

وجه وصفی حال heat در زبان انگلیسی heating است.

سوم‌شخص مفرد heat چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد heat در زبان انگلیسی heats است.

ارجاع به لغت heat

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «heat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/heat

لغات نزدیک heat

پیشنهاد بهبود معانی