امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Scald

skɒːld skɔːld
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb noun verb - transitive
با آب گرم سوزاندن، آب جوش ریختن روی، تاول‌زده کردن، تاول، اثر آب جوش بر روی پوست، سوختگی، آب‌پز کردن link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The samovar fell on Mahvash and scalded half of her body.
- سماور روی مهوش افتاد و نیمی از تن او را سوزاند.
- scalding water
- آب داغ
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد scald

  1. verb subject to harsh criticism
    Synonyms:
    criticize scorch burn whip excoriate heat char blister blanch parboil

ارجاع به لغت scald

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scald» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scald

لغات نزدیک scald

پیشنهاد بهبود معانی