امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Parboil

ˈpɑːrbɔɪl ˈpɑːbɔɪl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive
اندکی جوشاندن، جوشانده کردن، نیمه پختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Parboiled in the crowded bus, the passengers began to protest.
- مسافران که در اتوبوس شلوغ از گرما پخته بودند زبان به اعتراض گشودند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد parboil

  1. verb To cook (food) in liquid heated to the point of steaming
    Synonyms:
    boil simmer stew
  1. verb Cook (vegetables) briefly
    Synonyms:
    blanch simmer steam

ارجاع به لغت parboil

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «parboil» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/parboil

لغات نزدیک parboil

پیشنهاد بهبود معانی