گذشتهی ساده:
boiledشکل سوم:
boiledسومشخص مفرد:
boilsوجه وصفی حال:
boilingشکل جمع:
boilsدر اثر جوشیدن بخار شدن
خلاصه کردن یا شدن
(در اثر جوشیدن) غلیظ کردن یا شدن
خلاصه کردن (یا شدن) به، منجر شدن به
سر رفتن، سر ریختن
عصبانی شدن، آشفته شدن
(احساس خشم و ناراحتی و غیره) غلیان کردن، خروشیدن
جوشاندن
جوشیدن و تمام شدن (در اثر تبخیر)
جوش آمدن
جوش آوردن (چیزی را)
خشمگین کردن، به خشم آوردن، خون کسی را به جوش آوردن
سخت به خشم آوردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «boil» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/boil