فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Fizz

fɪz fɪz

گذشته‌ی ساده:

fizzed

شکل سوم:

fizzed

سوم‌شخص مفرد:

fizzes

وجه وصفی حال:

fizzing

شکل جمع:

fizzes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive

حباب‌دار شدن، صدای فش‌فش دادن (صدایی که نوشیدنی گازدار هنگام تولید حباب می‌سازد)

Add baking soda to vinegar and it will immediately fizz.

جوش‌شیرین را به سرکه اضافه کن؛ فوراً حباب‌دار می‌شود.

You could hear the beer fizzing in every glass.

می‌شد در هر لیوان صدای فش‌فش کردن آب‌جو را شنید.

verb - intransitive

صدای فس‌فس تولید کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

He loved the sound of fireworks fizzing in the summer night.

او صدای فس‌فس آتش‌بازی‌ها در شب تابستان را دوست داشت.

The flare fizzed to life, casting a red glow.

منور با فس‌فس کردن روشن شد و نور قرمزی انداخت.

noun uncountable

گاز، حباب (در نوشیدنی گازدار)

Scientists measure fizz in beverages to ensure quality control.

دانشمندان برای کنترل کیفیت، میزان حباب‌های نوشیدنی‌ها را اندازه‌گیری می‌کنند.

The drink lost its fizz because the cap wasn’t screwed on tightly.

نوشیدنی به‌دلیل سست بودن درپوش، گاز خود را از دست داد.

noun uncountable informal

انگلیسی بریتانیایی نوشیدنی گازدار، شامپاین

She opened a bottle of fizz to celebrate.

او بطری شامپاین را باز کرد تا جشن بگیرد.

Would you like to have some fizz with your meal?

آیا می‌خواهید با غذای خود کمی نوشیدنی گازدار داشته باشید؟

noun uncountable

صدای فس‌فس

There was a fizz as the pot of boiling water settled.

وقتی که قابلمه‌ی آب جوش آرام گرفت، صدای فس‌فس از آن بلند شد.

The sparkler made a soft fizz as it burned out.

فشفشه وقتی خاموش شد، صدای فس‌فس آرامی تولید کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fizz

  1. verb bubble
    Synonyms:
    fizzle sparkle buzz sputter simmer hiss froth effervesce seethe whisper whoosh sibilate
    Antonyms:
    be flat
  1. verb to make a sharp sibilant sound
    Synonyms:
    fizzle hiss sibilate sizzle swish whiz whoosh
  1. noun a hissing sound
    Synonyms:
    hissing sputtering bubbling
  1. noun a drink
    Synonyms:
    soda soda-water cocktail pop

ارجاع به لغت fizz

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fizz» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fizz

لغات نزدیک fizz

پیشنهاد بهبود معانی