گذشتهی ساده:
sputteredشکل سوم:
sputteredسومشخص مفرد:
sputtersوجه وصفی حال:
sputteringشکل جمع:
sputtersپتپت کردن، تقتق کردن، صدای انفجاری کوتاه دادن
A car sputtered down the road.
اتومبیلی پتپتکنان از جاده سرازیر شد.
Machine guns sputtered away.
مسلسلها ترقتروق میکردند.
The motor sputtered and died.
موتور پتپت کرد و خاموش شد.
با عصبانیت گفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Sputtering protests, he retired from the contest.
درحالیکه با هیجان اعتراض میکرد از مسابقه کنار رفت.
“I can’t believe this!” she sputtered in anger.
با عصبانیت گفت:«باورم نمیشود!»
she began to laugh, sputtering out the story
شروع کرد به خندیدن و گفتن داستان با شتاب تمام
He talks with his mouth full and sputters all over the table.
او با دهان پر حرف میزند و ذرات غذای دهانش را به سرتاسر میز میپراند.
ادبی کمرمق پیش رفتن، بهکندی پیش رفتن، ضعیف ادامه یافتن
The startup sputtered through its first year due to lack of funding.
استارتاپ بهدلیل کمبود سرمایه، سال اول خود را ضعیف ادامه داد.
The old project sputtered along for months without any real progress.
پروژهی قدیمی بهکندی پیش رفت و ماهها بدون هیچ پیشرفت واقعی ادامه یافت.
پتپت، تقتق، صداهای انفجاری کوتاه
The malfunctioning generator produced sputters and hisses.
ژنراتور خراب صدای پتپت و هیس تولید کرد.
The room was filled with the sputters of the medical machines.
اتاق با صدای تقتق دستگاههای پزشکی پر شده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sputter» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sputter