تند و مغشوش سخن گفتن، با خشم سخن گفتن، تف پراندن، با خشم اداکردن، بیرون انداختن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He talks with his mouth full and sputters all over the table.
او با دهان پر حرف میزند و ذرات غذای دهانش را به سرتاسر میز میپراند.
Sputtering protests, he retired from the contest.
درحالیکه با هیجان اعتراض میکرد از مسابقه کنار رفت.
she began to laugh, sputtering out the story
شروع کرد به خندیدن و گفتن داستان با شتاب تمام
A car sputtered down the road.
اتومبیلی پتپتکنان از جاده سرازیر شد.
Machine guns sputtered away.
مسلسلها ترقتروق میکردند.
The motor sputtered and died.
موتور پتپت کرد و خاموش شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sputter» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sputter