فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Shin

ʃɪn ʃɪn

شکل جمع:

shins

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

کالبدشناسی ساق پا، قلم پا

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کالبدشناسی

مشاهده

He kicked me in the shin.

لگد زد به قلم پایم.

The football player received a hard kick to the shin during the match.

در مسابقه ضربه‌ی محکمی به ساق پای فوتبالیست خورد.

verb - intransitive

پیاده و با سرعت رفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The sailor could easily shin up a twenty-meter rope.

ملوان می‌توانست به‌ آسانی از یک طناب بیست متری بالا برود.

I reached the window by shining up the tree.

با بالا رفتن از درخت به پنجره رسیدم.

verb - transitive

از ناحیه‌ی ساق پا آسیب دیدن، به ساق پا اصابت کردن

In football one can easily get shinned.

در فوتبال قلم پای آدم به‌ آسانی لگد می‌خورد.

He accidentally shinned the table while walking in the dark.

هنگام راه رفتن در پارک اتفاقی ساق پایش به میز خورد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shin

  1. verb climb awkwardly, as if by scrambling
    Synonyms:
    climb ascend scale clamber scramble struggle shinny skin sputter
  1. noun the inner and thicker of the two bones of the human leg between the knee and ankle
    Synonyms:
    tibia shinbone shin bone shank crus legbone shankbone cnemis limb

ارجاع به لغت shin

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shin» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shin

لغات نزدیک shin

پیشنهاد بهبود معانی