فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Shin

ʃɪn ʃɪn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    shins

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    کالبدشناسی ساق پا، قلم پا
    • - He kicked me in the shin.
    • - لگد زد به قلم پایم.
    • - The football player received a hard kick to the shin during the match.
    • - در مسابقه ضربه‌ی محکمی به ساق پای فوتبالیست خورد.
  • verb - intransitive
    پیاده و با سرعت رفتن
    • - The sailor could easily shin up a twenty-meter rope.
    • - ملوان می‌توانست به‌ آسانی از یک طناب بیست متری بالا برود.
    • - I reached the window by shining up the tree.
    • - با بالا رفتن از درخت به پنجره رسیدم.
  • verb - transitive
    از ناحیه‌ی ساق پا آسیب دیدن، به ساق پا اصابت کردن
    • - In football one can easily get shinned.
    • - در فوتبال قلم پای آدم به‌ آسانی لگد می‌خورد.
    • - He accidentally shinned the table while walking in the dark.
    • - هنگام راه رفتن در پارک اتفاقی ساق پایش به میز خورد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد shin

  1. verb Climb awkwardly, as if by scrambling
    Synonyms: scramble, scale, clamber, ascend, shinny, skin, struggle, sputter
  2. noun The inner and thicker of the two bones of the human leg between the knee and ankle
    Synonyms: tibia, shin bone, shinbone, shankbone, cnemis, crus, limb, shank, legbone

ارجاع به لغت shin

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shin» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shin

لغات نزدیک shin

پیشنهاد بهبود معانی