فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Tibia

ˈtɪbiə ˈtɪbiə

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

کالبدشناسی استخوان درشت‌نی، تیبیا

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کالبدشناسی

مشاهده

She fractured her tibia while playing soccer.

او در حین بازی فوتبال دچار شکستگی استخوان درشت‌نی شد.

The tibia connects the knee to the ankle.

تیبیا زانو را به مچ پا متصل می‌کند.

noun countable

جانورشناسی ساق (حشرات)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The tibia of the grasshopper is longer than its femur.

ساق ملخ بلندتر از ران آن است.

Insects rely on their tibia for jumping and walking.

حشرات برای پریدن و راه رفتن به ساق خود متکی هستند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tibia

  1. noun the inner and thicker of the two bones of the human leg between the knee and ankle
    Synonyms:
    shinbone shin shin bone

ارجاع به لغت tibia

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tibia» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tibia

لغات نزدیک tibia

پیشنهاد بهبود معانی