فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Shimmy

ˈʃɪmi ˈʃɪmi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun verb - intransitive adverb
    ( shimmey ) (چرخ وسیله نقلیه) تاب داشتن، لرزش داشتن، تکان تکان خوردن (اتومبیل)
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد shimmy

  1. verb Tremble or shake
    Synonyms: wobble, dance, shake, vibrate
  2. noun A woman's sleeveless undergarment
    Synonyms: chemise, shift, slip, teddy

ارجاع به لغت shimmy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shimmy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shimmy

لغات نزدیک shimmy

پیشنهاد بهبود معانی