گذشتهی ساده:
shiftedشکل سوم:
shiftedسومشخص مفرد:
shiftsوجه وصفی حال:
shiftingشکل جمع:
shiftsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(قدیمی) سرکردن با، ساختن با، قانع بودن با
روی پای خود ایستادن، با تقلای خود امرار معاش کردن
موضوع را عوض کردن، استدلال تازهای را پیش کشیدن
(بهویژه در مباحثه و مناظره) موضع خود را عوض کردن، از این شاخه به آن شاخه پریدن
دنده عوض کردن، تغییر روش دادن
(انگلیس - عامیانه) کونت را کنار بکش تا منم بنشینم، دفتی بزن، بکش کنار
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «shift» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shift