شکل جمع:
conversionsتغییر، تبدیل، دگرگونی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
The company focuses on the conversion of analog data to digital format.
شرکت بر تبدیل دادههای آنالوگ به فرمت دیجیتال تمرکز دارد.
Language learning involves the mental conversion of words from one language to another.
یادگیری زبان شامل تبدیل ذهنی واژگان از زبانی به زبان دیگر است.
The building underwent conversion from a factory to a museum.
این ساختمان از کارخانه به موزه تبدیل شد.
the conversion of dollars into pounds
تبدیل دلار به پوند
By conversion, "all A is B" becomes "all B is A."
از طریق وارونسازی «تمام الف عبارتاستاز: ب» «تمام ب عبارتاستاز: الف».
conversion reaction (or hysteria)
روان رنجوری تبدیلی (واگردی)
the conversion of chemical energy into electrical power
واگرد (تبدیل) انرژی شیمیایی به نیروی برق
تغییر مذهب، تغییر عقیده، گرویدن به دین دیگر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The conversion of Britain to Christianity took place in the seventh century.
گروش انگلستان به مسیحیت در قرن هفتم میلادی صورت گرفت.
His conversion surprised many of his friends.
تغییر عقیدهی او بسیاری از دوستانش را شگفتزده کرد.
He underwent a conversion from atheism to Christianity.
او از بیخدایی به مسیحیت گروید.
محل زندگی تغییرکاربرییافته، خانهی تبدیلشده
The church conversion has high ceilings and stained-glass windows.
کلیسای تغییرکاربرییافته به خانه، سقفهای بلندی دارد و پنجرههای شیشهرنگی آن حفظ شدهاند.
They live in a beautiful barn conversion in the countryside.
آنها در اصطبل قدیمی تبدیلشده زندگی میکنند.
کسبوکار تبدیل به مشتری، مشتری (موفقیت در جذب مشتری از طریق وبسایت یا تبلیغات یا مشتری جذبشده از این راه)
A low conversion rate suggests problems with the landing page.
نرخ تبدیل پایین نشاندهندهی مشکلاتی در صفحهی لندینگ است.
We spent $500 on ads and got 50 conversions.
ما ۵۰۰ دلار برای تبلیغات هزینه کردیم و ۵۰ مشتری جذب کردیم.
حقوق تصرف، غصب، تصاحب (فروش غیرمجاز اموال دیگران)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی حقوق
Selling someone else's car without permission is considered conversion.
فروش خودروی دیگری بدون اجازه، تصرف محسوب میشود.
Keeping lost property without attempting to return it may be treated as conversion.
نگهداری مالی که گمشده و تلاش نکردن برای بازگرداندنش، ممکن است تصاحب تلقی شود.
ورزش (فوتبال آمریکایی و راگبی) کانورژن (تلاشی برای گرفتن امتیاز بیشتر پساز تاچدان)
He missed the conversion, so the team only got five points.
او کانورژن را از دست داد، بنابراین تیم فقط پنج امتیاز گرفت.
Conversions are worth two points in American football.
در فوتبال آمریکایی، کانورژن دو امتیاز دارد.
جدول تبدیل
نرخ تسعیر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «conversion» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/conversion