آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴

    Conversion

    kənˈvɜrːʒn kənˈvɜːʃn

    شکل جمع:

    conversions

    معنی conversion | جمله با conversion

    noun countable uncountable C2

    تغییر، تبدیل، دگرگونی

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    The company focuses on the conversion of analog data to digital format.

    شرکت بر تبدیل داده‌های آنالوگ به فرمت دیجیتال تمرکز دارد.

    Language learning involves the mental conversion of words from one language to another.

    یادگیری زبان شامل تبدیل ذهنی واژگان از زبانی به زبان دیگر است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The building underwent conversion from a factory to a museum.

    این ساختمان از کارخانه به موزه تبدیل شد.

    the conversion of dollars into pounds

    تبدیل دلار به پوند

    By conversion, "all A is B" becomes "all B is A."

    از طریق وارون‌سازی «تمام الف عبارت‌است‌از: ب» «تمام ب عبارت‌است‌از: الف».

    conversion reaction (or hysteria)

    روان رنجوری تبدیلی (واگردی)

    the conversion of chemical energy into electrical power

    واگرد (تبدیل) انرژی شیمیایی به نیروی برق

    noun countable uncountable C2

    تغییر مذهب، تغییر عقیده، گرویدن به دین دیگر

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    The conversion of Britain to Christianity took place in the seventh century.

    گروش انگلستان به مسیحیت در قرن هفتم میلادی صورت گرفت.

    His conversion surprised many of his friends.

    تغییر عقیده‌ی او بسیاری از دوستانش را شگفت‌زده کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He underwent a conversion from atheism to Christianity.

    او از بی‌خدایی به مسیحیت گروید.

    noun countable

    محل زندگی تغییرکاربری‌یافته، خانه‌ی تبدیل‌شده

    The church conversion has high ceilings and stained-glass windows.

    کلیسای تغییرکاربری‌یافته به خانه، سقف‌های بلندی دارد و پنجره‌های شیشه‌رنگی آن حفظ شده‌اند.

    They live in a beautiful barn conversion in the countryside.

    آن‌ها در اصطبل قدیمی تبدیل‌شده زندگی می‌کنند.

    noun countable uncountable

    کسب‌وکار تبدیل به مشتری، مشتری (موفقیت در جذب مشتری از طریق وب‌سایت یا تبلیغات یا مشتری جذب‌شده از این راه)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کسب‌وکار

    مشاهده

    A low conversion rate suggests problems with the landing page.

    نرخ تبدیل پایین نشان‌دهنده‌ی مشکلاتی در صفحه‌ی لندینگ است.

    We spent $500 on ads and got 50 conversions.

    ما ۵۰۰ دلار برای تبلیغات هزینه کردیم و ۵۰ مشتری جذب کردیم.

    noun countable uncountable

    حقوق تصرف، غصب، تصاحب (فروش غیرمجاز اموال دیگران)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

    مشاهده

    Selling someone else's car without permission is considered conversion.

    فروش خودروی دیگری بدون اجازه، تصرف محسوب می‌شود.

    Keeping lost property without attempting to return it may be treated as conversion.

    نگهداری مالی که گم‌شده و تلاش نکردن برای بازگرداندنش، ممکن است تصاحب تلقی شود.

    noun countable

    ورزش (فوتبال آمریکایی و راگبی) کانورژن (تلاشی برای گرفتن امتیاز بیشتر پس‌از تاچ‌دان)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    He missed the conversion, so the team only got five points.

    او کانورژن را از دست داد، بنابراین تیم فقط پنج امتیاز گرفت.

    Conversions are worth two points in American football.

    در فوتبال آمریکایی، کانورژن دو امتیاز دارد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد conversion

    1. noun a basic change in belief; especially, espousal of a religion
      Synonyms:
      rebirth regeneration turn spiritual change metanoia accepting the true faith turning to the church turning to God turning to Christ being born again being baptized accepting baptism seeing the light change-of-heart change in character new birth
      Antonyms:
      reversion desertion fall-from-grace establishing settlement fixation
    1. noun change, adaptation
      Synonyms:
      change alteration modification transformation innovation growth progress reformation reconstruction reorganization remodelling adaptation exchange passage turning reversal switch permutation flux qualification resolution resolving novelty changeover translation regeneration metamorphosis transfiguration reclamation flip-flop turning around about-face transmutation change of heart proselytization see the light metasis metanoia transmogrification born again
      Antonyms:
      sameness idleness

    Collocations

    conversion table

    جدول تبدیل

    rate of conversions

    نرخ تسعیر

    سوال‌های رایج conversion

    شکل جمع conversion چی میشه؟

    شکل جمع conversion در زبان انگلیسی conversions است.

    ارجاع به لغت conversion

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «conversion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/conversion

    لغات نزدیک conversion

    • - converse
    • - conversely
    • - conversion
    • - conversion table
    • - conversional
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    Noah no-brainer halve open-minded once only ostentatious orally open to deuce constipation the bereaved bereaved initiate Swiss ball تملق عازم غبطه غبطه خوردن طرفه العین طلیعه تنبک طویله طویل ظنین عجوزه عروج علاج بفرمایید عمامه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.