آخرین به‌روزرسانی:

Flip-flop

ˈflɪpˈflɑːp flɪpflɒp

گذشته‌ی ساده:

flip-flopped

شکل سوم:

flip-flopped

سوم‌شخص مفرد:

flip-flops

وجه وصفی حال:

flip-flopping

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun plural countable

(جمع) دمپایی لاانگشتی

در انگلیسی آمریکایی و استرالیایی از thong استفاده می‌شود.

After swimming, he quickly slipped on his flip-flops to walk to the changing rooms.

بعداز شنا، او به‌سرعت دمپایی لاانگشتی‌اش را پوشید تا به سمت رختکن برود.

I always pack a pair of flip-flops when I travel in the summer.

همیشه یک جفت دمپایی لاانگشتی برای سفر تابستانی‌ام می‌برم.

noun countable informal

انگلیسی آمریکایی تغییر، برگشت، چرخش (در نظرات و برنامه‌ها)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

He made a complete flip-flop from supporting the law to strongly opposing it.

او به‌طور کامل از حمایت از قانون به مخالفت شدید با آن برگشت.

Her flip-flop on the tax policy raised questions about her leadership.

تغییر نظر او درباره‌ی سیاست مالیاتی، سوالاتی درباره‌ی رهبری‌اش به وجود آورد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The Republican senator did a flip-flop and became a Democrat!

سناتور جمهوری‌خواه غفلتاً (جسورانه) دمکرات شد!

verb - intransitive informal

انگلیسی آمریکایی تغییر دادن، عوض کردن، چرخش داشتن، برگشتن (از تصمیم یا برنامه‌ها به‌طور کامل)

Stop flip-flopping and make a firm decision!

این همه تغییر نظر را بس کن و تصمیم قاطع بگیر!

The company flip-flopped on its decision to close the factory.

شرکت تصمیم خود برای بستن کارخانه را عوض کرد.

noun countable

پشتک‌وارو

He injured his wrist while practicing a flip-flop.

هنگام تمرین حرکت پشتک‌وارو، مچ دستش آسیب دید.

Learning how to do a flip-flop takes strength and courage.

یاد گرفتن حرکت پشتک‌وارو نیاز به قدرت و شجاعت دارد.

noun countable

فلیپ‌فلاپ (مداری با دو حالت پایدار)

Flip-flops are fundamental building blocks of digital memory and processors.

فلیپ‌فلاپ‌ها اجزای بنیادی حافظه‌ی دیجیتال و پردازنده‌ها هستند.

A JK flip-flop can toggle its output when both inputs are high.

فلیپ‌فلاپ نوع JK زمانی که هر دو ورودی بالا باشند، خروجی خود را تغییر می‌دهد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flip-flop

  1. noun change of mind
    Synonyms:
    change reversal switch turnaround change of heart second thoughts change of course turnabout changeover U-turn about-face switchover

ارجاع به لغت flip-flop

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flip-flop» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flip-flop

لغات نزدیک flip-flop

پیشنهاد بهبود معانی