آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۱ خرداد ۱۴۰۴

    Flip-flop

    ˈflɪpˈflɑːp flɪpflɒp

    گذشته‌ی ساده:

    flip-flopped

    شکل سوم:

    flip-flopped

    سوم‌شخص مفرد:

    flip-flops

    وجه وصفی حال:

    flip-flopping

    معنی flip-flop | جمله با flip-flop

    noun plural countable

    (جمع) دمپایی لاانگشتی

    در انگلیسی آمریکایی و استرالیایی از thong استفاده می‌شود.

    After swimming, he quickly slipped on his flip-flops to walk to the changing rooms.

    بعداز شنا، او به‌سرعت دمپایی لاانگشتی‌اش را پوشید تا به سمت رختکن برود.

    I always pack a pair of flip-flops when I travel in the summer.

    همیشه یک جفت دمپایی لاانگشتی برای سفر تابستانی‌ام می‌برم.

    noun countable informal

    انگلیسی آمریکایی تغییر، برگشت، چرخش (در نظرات و برنامه‌ها)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    He made a complete flip-flop from supporting the law to strongly opposing it.

    او به‌طور کامل از حمایت از قانون به مخالفت شدید با آن برگشت.

    Her flip-flop on the tax policy raised questions about her leadership.

    تغییر نظر او درباره‌ی سیاست مالیاتی، سوالاتی درباره‌ی رهبری‌اش به وجود آورد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The Republican senator did a flip-flop and became a Democrat!

    سناتور جمهوری‌خواه غفلتاً (جسورانه) دمکرات شد!

    verb - intransitive informal

    انگلیسی آمریکایی تغییر دادن، عوض کردن، چرخش داشتن، برگشتن (از تصمیم یا برنامه‌ها به‌طور کامل)

    Stop flip-flopping and make a firm decision!

    این همه تغییر نظر را بس کن و تصمیم قاطع بگیر!

    The company flip-flopped on its decision to close the factory.

    شرکت تصمیم خود برای بستن کارخانه را عوض کرد.

    noun countable

    پشتک‌وارو

    He injured his wrist while practicing a flip-flop.

    هنگام تمرین حرکت پشتک‌وارو، مچ دستش آسیب دید.

    Learning how to do a flip-flop takes strength and courage.

    یاد گرفتن حرکت پشتک‌وارو نیاز به قدرت و شجاعت دارد.

    noun countable

    فلیپ‌فلاپ (مداری با دو حالت پایدار)

    Flip-flops are fundamental building blocks of digital memory and processors.

    فلیپ‌فلاپ‌ها اجزای بنیادی حافظه‌ی دیجیتال و پردازنده‌ها هستند.

    A JK flip-flop can toggle its output when both inputs are high.

    فلیپ‌فلاپ نوع JK زمانی که هر دو ورودی بالا باشند، خروجی خود را تغییر می‌دهد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد flip-flop

    1. noun change of mind
      Synonyms:
      change reversal switch turnaround change of heart second thoughts change of course turnabout changeover u-turn about-face switchover

    سوال‌های رایج flip-flop

    گذشته‌ی ساده flip-flop چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده flip-flop در زبان انگلیسی flip-flopped است.

    شکل سوم flip-flop چی میشه؟

    شکل سوم flip-flop در زبان انگلیسی flip-flopped است.

    وجه وصفی حال flip-flop چی میشه؟

    وجه وصفی حال flip-flop در زبان انگلیسی flip-flopping است.

    سوم‌شخص مفرد flip-flop چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد flip-flop در زبان انگلیسی flip-flops است.

    ارجاع به لغت flip-flop

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «flip-flop» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flip-flop

    لغات نزدیک flip-flop

    • - flip out
    • - flip side
    • - flip-flop
    • - flippancy
    • - flippant
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.