با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Flip-flop

ˈflɪpˈflɑːp flɪpflɒp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

  • noun verb - intransitive
    پشتک، وارو
  • noun verb - intransitive
    پشتکوار
  • noun verb - intransitive
    (الکترونیک) مدار الاکلنگی، مدار دو ضرب‌های
  • noun verb - intransitive
    (جمع) دمپایی لاانگشتی
  • noun verb - intransitive
    (صدای ضربه‌ی تند و سبک) تپ، تلپ‌تولوپ
  • noun verb - intransitive
    تغییر ناگهانی در مسیر یا طرز فکر و غیره
    • - The Republican senator did a flip-flop and became a Democrat!
    • - سناتور جمهوری‌خواه غفلتاً (جسورانه) دمکرات شد!
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد flip-flop

  1. noun change of mind
    Synonyms: U-turn, about-face, change, change of course, change of heart, changeover, reversal, second thoughts, switch, switchover, turn-around, turnabout, turnaround

ارجاع به لغت flip-flop

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flip-flop» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flip-flop

لغات نزدیک flip-flop

پیشنهاد بهبود معانی