شکل جمع:
reversalsبرگشت، واژگونی، تغییر جهت، معکوسسازی، وارونهسازی
The court's ruling was a complete reversal of the earlier verdict.
حکم دادگاه کاملاً برعکس رأی قبلی بود.
We need a reversal of the trend before it's too late.
قبلاز اینکه خیلی دیر شود، ما نیاز به تغییر جهت این روند داریم.
The new government promised a complete reversal of the old administration’s policies.
دولت جدید وعده داد که سیاستهای دولت قبلی را بهطور کامل وارونه کند.
the reversal of fortune
واژگونی بخت و اقبال
the reversal of rotation
وارونهسازی چرخش
نقض، شکست، ناکامی، مشکل، عقبگرد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
In spite of early reversals, he finally succeeded.
با وجود مشکلات اولیه در پایان کار موفق شد.
His career took a major reversal due to the scandal.
بهخاطر رسوایی، حرفهاش با شکست جدی روبهرو شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «reversal» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reversal