Transposition

ˌtrænspəˈzɪʃn̩ ˌtrænspəˈzɪʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun
پس‌و‌پیش‌سازی، تقدم و تأخر، جابه‌جاشدگی، (ریاضی) انتقال اعداد معلوم به یک‌سو و مجهول به طرف دیگر معادله، فراگذاری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
noun
ترانهش، پس و پیشی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد transposition

  1. noun The act of exchanging or substituting
    Synonyms: change, commutation, exchange, interchange, shift, substitution, switch, trade, swap
  2. noun The act of changing or being changed from one position, direction, or course to the opposite
    Synonyms: inversion, reversal, metathesis, transposal, changing, substitution, turnabout, permutation, turnaround, replacement, switch
  3. noun Any abnormal position of the organs of the body
    Synonyms: heterotaxy

ارجاع به لغت transposition

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «transposition» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/transposition

لغات نزدیک transposition

پیشنهاد بهبود معانی