فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Commutation

ˌkɑːmjəˈteɪʃn ˌkɒmjəˈteɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد commutation

  1. noun substitution
    Synonyms: replacement, compensation, exchange, interchange

ارجاع به لغت commutation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «commutation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/commutation

لغات نزدیک commutation

پیشنهاد بهبود معانی