با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Setback

ˈsetbæk ˈsetbæk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    setbacks

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1
پسروی، عقب‌نشینی، وقفه در پیشرفت، شکست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The team faced a setback when their star player was injured during the game.
- زمانی که بازیکن ستاره در بازی مصدوم شد، تیم با شکست مواجه شد.
- The country's economy is experiencing a setback due to the recent increase in unemployment rates.
- اقتصاد کشور در حال تجربه‌ی یک پسروی در اثر افزایش اخیر نرخ بیکاری است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد setback

  1. noun disappointment
    Synonyms: about-face, backset, bath, blow, bottom, check, comedown, defeat, delay, difficulty, drawing board, flip-flop, hindrance, hitch, hold-up, impediment, misfortune, obstacle, rebuff, regress, regression, reversal, reversal of fortune, reverse, slowdown, stumbling block, trouble, upset, whole new ballgame
    Antonyms: achievement, advance, blessing, boon, boost, success

ارجاع به لغت setback

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «setback» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/setback

لغات نزدیک setback

پیشنهاد بهبود معانی