آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Impediment

ɪmˈpedəmənt ɪmˈpedəmənt

معنی impediment | جمله با impediment

noun

مانع، عایق، جلوگیر، تنگنا، اشکال، گیر

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

She tried to get ahead despite all impediments in her path.

باوجود همه‌ی موانع سر راهش کوشید که پیش برود.

speech impediment

لکنت زبان

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد impediment

ارجاع به لغت impediment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «impediment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/impediment

لغات نزدیک impediment

پیشنهاد بهبود معانی