امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bar

bɑːr bɑː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    barred
  • شکل سوم:

    barred
  • سوم‌شخص مفرد:

    bars
  • وجه وصفی حال:

    barring
  • شکل جمع:

    bars

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A1
تیر، میل، میله، تیرچه، نرده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- an iron bar
- میله‌ی آهنی
- heavy bars across prison windows
- میله‌های کلفت (بر روی) پنجره‌های زندان
noun countable
(هر چیز مکعبی که طولش از عرض آن بیشتر باشد) شمش، قالب، قطعه، تکه
- bar of soap
- قالب صابون
- a bar of gold
- شمش طلا
- chocolate bar
- تکه‌ی شکلات
noun countable
(مشروبخوری) بار، میخانه، نوشگاه، دکه، کافه
noun countable
مانع، جلوگیر، رادع، نرده حائل، (مجازاً) مانع
- Illiteracy is a bar to success.
- بی‌سوادی مانع موفقیت است.
noun
حقوق رد دعوی، شکست دادخواهی، علت رد شدن یا شکست دعوی، از بین رفتن (ادعا) link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

مشاهده
noun
سد راه، بنداب، شیل، راه بند
- sandbar
- پشته یا مانع شنی
noun
حقوق (حقوق) نرده‌های درون دادگاه که جایگاه قاضی و وکلا و متهم را از هم جدا می کند، جای ویژه زندانی در محکمه
noun
حقوق دادگاه، نظام دادگاهی، محکمه، محل رسیدگی و داوری
- The accused man was summoned to the bar.
- (مرد) متهم به دادگاه احضار شد.
- the bar of public opinion
- دادگاه عقاید و آرای عمومی
noun countable
حقوق وکلای دادگستری، هیئت وکلا، (با the ) وکالت، حرفه‌ی قضاوت و وکالت، کار دادگستری
- He was admitted to the bar.
- به شغل وکالت پذیرفته شد.
noun countable
(نور) شعاع، پرتو، نواره‌ی نور، باریکه‌ی نور
- a bar of sunlight pierced the dungeon's darkness
- شعاعی از نور خورشید تاریکی دخمه را شکافت
noun countable
(موسیقی) میزان، خط میزان
noun
(سوزن دوزی و توری دوزی) حلقه یا خطی که دو طرح را به هم متصل می‌کند
noun
کامپیوتر ‌ نوارهای نشان‌دهنده‌‌ی یک روند درکامپیوتر link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

مشاهده
- progress bar
- نوار پیشرفت
noun
واحد فشار برابر با 100000 پاسکال
verb - transitive
(با قرار دادن میله و دیرک در سر راه) بستن، مانع شدن، مسدود کردن
- They barred the way.
- راه را سد کردند.
verb - transitive
بازداشتن، ممنوع کردن، جلوگیری کردن
- He was barred from attending the meeting.
- او را به جلسه راه ندادند، از حضور او در جلسه جلوگیری کردند.
preposition
به‌جز، به‌استنثا، از همه
- the best bar none
- قطعاً از همه بهتر
abbreviation
[barometer] بارومتر
abbreviation
[baruch] (انجیل) باروخ
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bar

  1. noun rod; straight length of material
    Synonyms:
    batten billet boom crossbar crosspiece ingot lever paling pig pole rail rib rule shaft slab spar spoke stake stick streak strip stripe stroke
  1. noun barrier; blockage
    Synonyms:
    barricade blank wall block clog deterrent encumbrance fence hindrance hurdle impediment obstacle obstruction pale rail railing restraint road block snag stop stumbling block traverse wall
    Antonyms:
    advantage aid help
  1. noun establishment serving alcohol
    Synonyms:
    alehouse barroom beer garden bistro canteen cocktail lounge drinkery inn lounge pub public house rathskeller saloon tap taproom tavern watering hole
  1. noun legal system
    Synonyms:
    attorneys barristers bench counsel counselors court courtroom dock judgment judiciary jurists law law court law practice lawyers legal profession solicitors tribunal
  1. verb secure, usually with a length of material
    Synonyms:
    barricade block blockade bolt caulk clog close dam deadbolt dike fasten fence jam latch lock plug seal secure trammel wall
    Antonyms:
    loosen open unfasten
  1. verb prohibit
    Synonyms:
    ban boycott circumvent condemn debar deny disallow discountenance discourage eliminate enjoin except exclude exile forbid freeze out frustrate hinder interdict interfere keep out limit obstruct ostracize outlaw override preclude prevent refuse reject restrain rule out segregate shut out stop suspend
    Antonyms:
    advocate allow open permit

Collocations

  • a bar chart

    نمودار میله‌ای، نمودار ستونی

  • a singles bar

    پیاله‌فروشی افراد مجرد، بار مجردها

Idioms

  • bar none

    بدون استثناء، کلاً، بجز

  • behind bars

    (عامیانه) در زندان، پشت میله‌های زندان

ارجاع به لغت bar

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bar» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bar

لغات نزدیک bar

پیشنهاد بهبود معانی