فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Tribunal

traɪˈbjuːnl traɪˈbjuːnl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    tribunals

معنی و نمونه‌جمله

  • noun countable C1
    دادگاه محکمه، دیوان محاکمات
    • - the tribunal of public opinion
    • - قضاوت افکار عمومی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد tribunal

  1. noun court
    Synonyms: bar, bench, board, committee, council, court of justice, forum, judge, judiciary, justice, law court, magistrate, seat of judgment

ارجاع به لغت tribunal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tribunal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tribunal

لغات نزدیک tribunal

پیشنهاد بهبود معانی