آخرین به‌روزرسانی:

Tribunal

traɪˈbjuːnl traɪˈbjuːnl

شکل جمع:

tribunals

معنی و نمونه‌جمله

noun countable C1

دادگاه محکمه، دیوان محاکمات

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

the tribunal of public opinion

قضاوت افکار عمومی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tribunal

  1. noun court
    Synonyms:
    court of justice law court judiciary justice bench bar forum board committee council judge magistrate seat of judgment

ارجاع به لغت tribunal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tribunal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tribunal

لغات نزدیک tribunal

پیشنهاد بهبود معانی