گذشتهی ساده:
boardedشکل سوم:
boardedسومشخص مفرد:
boardsوجه وصفی حال:
boardingشکل جمع:
boardsتخته
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
The carpenter used a board to create a table top.
نجار از یک تخته برای ساختن رومیزی استفاده کرد.
ironing board
تختهی اتو
تخته (سیاه یا سفید)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The teacher wrote the lesson plan on the board.
معلم طرح درس را روی تخته نوشت.
The teacher wrote the assignment on the board.
معلم تکلیف را روی تخته نوشت.
ورزش تخته (شطرنج و موجسواری و اسکیت و غیره)
He carefully placed the pieces on the board in preparation for the game.
او مهرهها را با دقت روی تخته قرار داد تا برای بازی آماده شود.
a chess board
تختهی شطرنج
He took his board to the beach.
تختهی موجسواریاش را به ساحل برد.
تابلو (اعلانات)
Pin the photo to the board.
عکس را به تابلو سنجاق کنید.
She posted her message on the school's board.
او پیام خود را روی تابلوی مدرسه قرار داد.
ورزش تخته (شیرجه یا پرش)
The children lined up on the board.
بچهها روی تختهی شیرجه صف کشیده بودند.
I jumped off the board into the pool.
از روی تختهی پرش به داخل استخر پریدم.
هیئت (گروهی از افرادی که مسئولیت کنترل و سازماندهی یک شرکت یا سازمان را بر عهده دارند)
board of trade
هیئت بازرگانی
board of trustees
هیئت امنا
The board (of directors) approved the decision.
هیئت مدیره این تصمیم را تصویب کرد.
the executive board
هیئت اجرایی
غذا و آشپزی غذای روی میز (در اقامتگاه در ازای پرداخت پول)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
I enjoyed the board.
از غذا لذت بردم.
I decided to stay at the hotel because the board was reasonably priced.
تصمیم گرفتم در هتل بمانم چون غذا قیمت مناسبی داشت.
سفر سوار شدن، سوار کردن (هواپیما و قایق و قطار و غیره)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی سفر
She boarded the bus and waved goodbye.
سوار اتوبوس شد و خداحافظی کرد.
They forcefully boarded the ship.
آنان به عنف سوار کشتی شدند.
میز (شورا یا دادگاه)
He sat at the council board.
روی میز شورا نشست.
قدیمی میز
I need to spread the documents on the board.
باید اسناد را روی میز پخش کنم.
We gathered around the board.
دور میز جمع شدیم.
تکنولوژی کامپیوتر برد
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کامپیوتر
The technician replaced the faulty circuit board in the computer.
تکنسین برد مدار معیوب کامپیوتر را عوض کرد.
Printed Circuit Board
برد مدار چاپی
اقامت داشتن (در ازای پرداخت پول در خانهی کسی دیگر یا در خوابگاه)
I boarded with a family for a month.
به مدت یک ماه در خانهی یک خانواده اقامت داشتم.
I boarded with my aunt and uncle while I was in college.
زمانی که در کالج بودم همراه با خاله و عمویم اقامت داشتم.
انگلیسی بریتانیایی قرار دادن حیوان خانگی در مکانی غیر از محل نگهداری اصلی بهطور موقت (وقتی که صاحب آن حیوان باید به کار دیگری برسد و نمیتواند از آن نگهداری کند)
I will board my dog while I'm out of town.
وقتی خارج از شهر هستم، سگم رو توی یه جایی میدارم که ازش نگهداری کنن.
I will board my cat while I am on vacation.
وقتی که توی تعطیلات هستم، گربهام رو توی یه جایی میدارم که ازش نگهداری کنن.
با تخته پوشاندن، تختهکوب کردن، مهروموم کردن با تخته
board up a window
تختهکوب کردن پنجره
board up a house
خانهای را با تخته پوشاندن
To prepare against the storm, they boarded up the windows.
برای مقابله با طوفان پنجرهها را تختهکوب کردند.
روی برف سر خوردن (با ایستادن روی تختهای مخصوص)
She loves to go boarding in the winter.
او عاشق روی برف سر خوردن در زمستان است.
He boarded down the mountain.
با سر خوردن روی برف از کوه پایین آمد.
ورزش به تختهی کنار زمین کوبیدن (در بازی هاکی روی یخ)
He boarded the opposing team's defenseman with a violent hit.
او با ضربهای شدید مدافع تیم حریف را به تخته کوبید.
He boarded me.
او مرا به تختهی کنار زمین کوبید.
اسکیتبازی کردن
He boards every day after school.
او هر روز بعد از مدرسه اسکیتبازی میکند.
I love boarding.
عاشق اسکیتبازی کردن هستم.
قدیمی نزدیک شدن به کشتی (بهمنظور حمله)
The pirate ship boarded the merchant vessel.
کشتی دزدان دریایی به کشتی تجاری نزدیک شد.
The enemy ship boarded our vessel.
کشتی دشمن نزدیک کشتی ما شد.
صحنهی تئاتر، تختهبندی کف صحنه
(در پانسیونها و برخی هتلها) بستر و خوراک، اتاق و سه وعده غذا
در مرحلهی نقشهکشی، مورد مطالعه
پانسیون شدن یا کردن، (کسی را) به مدرسه شبانهروزی فرستادن
1- از لبهی کشتی پرت شدن 2- گم شدن، از دست رفتن، ناموفق بودن، از رسم افتادن
1- در کشتی، بر عرشهی کشتی 2- (اتوبوس و هواپیما و ترن و غیره) سوار
محل اقامتی که صبحانه و یک وعدهی غذایی دیگه داده میشود
سر خانهی اول برگشتن، از اول شروع کردن (به این معنا که طرح یا ایدهی قبلی با شکست مواجه شده و مجدداً باید از نو شروع کرد و یا رویکرد جدیدی ارائه داد)
کلمه "board" در زبان انگلیسی معانی و کاربردهای مختلفی دارد که بسته به زمینه میتواند متفاوت باشد. در ادامه به بررسی این کلمه و معانی آن به همراه نکات جالب میپردازیم.
معنای اصلی
کلمه "board" به طور کلی به معنای "تخته" یا "صفحه" است. این واژه میتواند به تختههای چوبی، پلاستیکی یا هر ماده دیگری که برای ساخت سطوح مسطح استفاده میشود، اشاره کند. به عنوان مثال، تختهچوبها در ساخت مبلمان، دیوارها یا حتی به عنوان سطوح بازی استفاده میشوند.
کاربرد در زمینههای مختلف
- تختهسفید: در کلاسهای درس، از تختهسفید برای نوشتن و نمایش اطلاعات استفاده میشود.
- تخته بازی: در بازیهای تختهای مانند شطرنج یا مونوپولی، "board" به تختهای اشاره دارد که بازی روی آن انجام میشود.
- تختهچوبی: در صنعت ساختمانسازی، تختهچوبها به عنوان مصالح اصلی برای ساخت و ساز استفاده میشوند.
معانی دیگر
- هیئت مدیره: در دنیای تجارت و سازمانها، "board" به هیئت مدیره یا گروهی از افراد اشاره دارد که مسئولیت تصمیمگیری و مدیریت سازمان را بر عهده دارند. این هیئت معمولاً شامل مدیران ارشد و سایر افراد کلیدی است که به توسعه استراتژیها و اهداف سازمان کمک میکنند.
- سوار شدن: یکی دیگر از معانی "board" به فعل "سوار شدن" اشاره دارد. به عنوان مثال، "to board a plane" یعنی "به یک هواپیما سوار شدن".
نکات جالب
- ریشه واژه: واژه "board" از زبانهای آنگلوساکسون و نروژی باستان نشأت گرفته است. این نشان میدهد که مفهوم تخته و صفحات چوبی از زمانهای قدیم در زندگی انسانها وجود داشته است.
- استفاده در فناوری: در دنیای مدرن، "board" به معنای "مدار چاپی" (circuit board) نیز استفاده میشود. این نوع تختهها به عنوان پایهای برای قرارگیری اجزای الکترونیکی در دستگاهها و تجهیزات الکترونیکی استفاده میشوند.
- بازیهای تختهای: بازیهای تختهای در دنیای امروز به عنوان یک سرگرمی محبوب شناخته میشوند و بسیاری از خانوادهها و دوستان از آنها برای گذراندن وقت با هم استفاده میکنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «board» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/board