آخرین به‌روزرسانی:

Slat

slæt slæt

معنی و نمونه‌جمله

noun adverb

تخته باریک، لوحه سنگ باریک، توفال، سراشیبی یا نمای بام، میله، چوب مداد، میله پشت صندلی، کفل، دنده‌ها، توفالی، باریک، میله‌میله، زدن، پرتاب شدن، شکافتن، ضربه شدید

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

slats of a Venetian blind

پره‌های پرده‌ی کرکره

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد slat

  1. noun a thin strip (wood or metal)
    Synonyms:
    lath spline brace buttress

ارجاع به لغت slat

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «slat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/slat

لغات نزدیک slat

پیشنهاد بهبود معانی