شکل جمع:
slatesتختهسنگ، لوح سنگ، ورقه سنگ، تورق، سنگ متورق، سنگ لوح، زغالسنگ سخت و سنگی شرح وقایع (اعم از نوشته یا ننوشته)، فهرست نامزدهای انتخاباتی، با لوح سنگ پوشاندن، واقعهای را ثبت کردن، تعیین کردن، مقدرکردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
roofing slates
پرنیخهای بامسازی
Slanted roofs are covered with cement slates.
بامهای شیبدار را با پهنکهای سیمانی میپوشانند.
The party presented its slate (of candidates) to the media.
حزب فهرست نامزدهای انتخابات خود را به رسانهها معرفی کرد.
to slate a house
بام خانه را با سنگ لوح پوشاندن
The party has slated its candidates.
حزب فهرست نامزدهای انتخاباتی خود را اعلام کرد.
The elections are slated for next fall.
انتخابات قرار است در پاییز آینده انجام شود.
A new car factory is slated for Mashhad.
یک کارخانهی جدید اتومبیلسازی برای مشهد برنامهریزی شده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «slate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/slate