با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Tile

taɪl taɪl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    tiled
  • شکل سوم:

    tiled
  • سوم شخص مفرد:

    tiles
  • وجه وصفی حال:

    tiling
  • شکل جمع:

    tiles

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    کاشی، آجر کاشی، سفال
  • verb - transitive
    با آجر کاشی فرش کردن، کاشی‌کاری کردن
    • - the tiled domes of Esfahan's mosques
    • - گنبدهای کاشی‌کاری‌شده‌ی مسجدهای اصفهان
    • - a tiled roof
    • - بام سفال‌پوش‌شده
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد tile

  1. noun A thin flat slab of fired clay used for roofing
    Synonyms: pantile, roofing tile, tiling, brick, baked clay, fired clay, terrazzo, tiled flooring, tilework, tile roofing, block, gutter tile, decorative tile, wall tile, plastic tile, linoleum tile, asphalt tile, slate, drain, vinyl tile, bathroom tile, ceramic tile, drainage tile, pipe, piping, plate, shingle, slab

Idioms

ارجاع به لغت tile

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tile» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tile

لغات نزدیک tile

پیشنهاد بهبود معانی