فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Brick

brɪk brɪk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    bricks

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive B2
    آجر، خشت، آجر گرفتن، آجر گوشه‌گرد
    • - a brick wall
    • - دیوار آجری
    • - They threw bricks at him.
    • - به او آجر پرت کردند.
    • - brick red
    • - قرمز آجری
    • - to brick a sidewalk
    • - پیاده‌رو را آجر فرش کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد brick

  1. noun block
    Synonyms: cube, cinder block, slab, stone

Phrasal verbs

  • brick in

    با دیوار آجری محصور کردن، با آجر پر کردن

  • brick off

    با دیواری آجری مجزا کردن

  • brick up

    با دیوار آجری محصور کردن، با آجر پر کردن

Idioms

ارجاع به لغت brick

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «brick» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/brick

لغات نزدیک brick

پیشنهاد بهبود معانی