آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۴ آذر ۱۴۰۴

    Brick

    brɪk brɪk

    گذشته‌ی ساده:

    bricked

    شکل سوم:

    bricked

    سوم‌شخص مفرد:

    bricks

    وجه وصفی حال:

    bricking

    شکل جمع:

    bricks

    معنی brick | جمله با brick

    noun countable uncountable B2

    آجر، خشت

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    They threw bricks at him.

    به او آجر پرت کردند.

    The mason stacked each brick carefully, forming a sturdy wall.

    بنا هر آجر را بادقت روی هم چید و دیوار محکمی ساخت.

    noun countable informal

    (وسیله‌ی هوشمند مثل گوشی) ازکارافتاده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    My old smartphone turned into a brick after I dropped it in water.

    گوشی هوشمند قدیمی من بعداز اینکه آن را در آب انداختم، ازکارافتاده شد.

    I accidentally stepped on my tablet and now it's just a useless brick.

    من تصادفاً روی تبلتم پا گذاشتم و حالا فقط یک وسیله‌ی ازکارافتاده است.

    noun countable informal

    تلفن همراه قدیمی (با وزن و اندازه‌ی زیاد)، (مجازاً) گوشت‌کوب

    The brick was unwieldy and uncomfortable to carry in my pocket.

    بودن تلفن همراه قدیمی در جیبم، سنگین و ناراحت‌کننده بود.

    I stumbled across an old brick in my attic, a relic from the early days of mobile phones.

    اتفاقی در اتاق زیرشیروانی‌ام به تلفن همراه قدیمی قدیمی برخوردم، یادگاری از روزهای اولیه‌ی تلفن همراه.

    noun singular countable

    قدیمی (آدم) خوب، مهربان

    Jessica, my brick, always offers a lending hand when I need it.

    جسیکا، مهربان من، همیشه وقتی به او نیاز دارم به من کمک می‌کند.

    I'm grateful for my brick friend, who has never let me down.

    من از دوست خوبم سپاسگزارم که هرگز مرا ناامید نکرد.

    noun countable informal

    بسکتبال ورزش بریک (پرتابی ضعیف در بسکتبال که پس‌از برخورد با حلقه یا تخته با شدت زیاد به داخل زمین بازمی‌گردد)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    His shot was a total brick, hitting the backboard but missing the net entirely.

    شوت او کاملاً بریک بود؛ به تخته‌ی پشتی برخورد کرد اما به‌طور کامل تور را از دست داد.

    The player's brick was so off-target that it bounced straight into the crowd.

    بریک بازیکن به‌قدری دور از هدف بود که مستقیماً به میان جمعیت پرتاب شد.

    verb - intransitive verb - transitive informal

    از کار افتادن، از کار انداختن، خراب کردن، خراب بودن

    The software update bricked my computer, and now it won't turn on.

    به‌روزرسانی نرم‌افزار رایانه‌ام را از کار انداخت و اکنون روشن نمی‌شود.

    I had to return the smartwatch because it was bricked.

    مجبور شدم ساعت هوشمند را پس بدهم؛ زیرا خراب بود.

    verb - transitive

    آجر کردن، آجر گرفتن

    to brick a sidewalk

    پیاده‌رو را آجر فرش کردن

    He decided to brick up the window to enhance privacy and security.

    او تصمیم گرفت برای افزایش حریم خصوصی و امنیت پنجره را آجر بگیرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد brick

    1. noun block
      Synonyms:
      stone cube slab cinder block

    Phrasal verbs

    brick in

    با دیوار آجری محصور کردن، با آجر پر کردن

    brick off

    با دیواری آجری مجزا کردن

    brick up

    با دیوار آجری محصور کردن، با آجر پر کردن

    Idioms

    come down on someone like a ton of bricks

    (عامیانه) خشم خود را نشان دادن، (به خاطر عمل بدی که شده) کسی را سخت مؤاخذه کردن

    hit the brick

    (امریکا - عامیانه) اعتصاب کردن

    make bricks without straw

    بدون وسایل لازم اقدام به کاری کردن

    bang one's head against a brick wall

    نیروی خود را به هدر دادن و به جایی نرسیدن

    drop a brick (or clanger)

    حرف نسنجیده و بی‌جا زدن

    سوال‌های رایج brick

    گذشته‌ی ساده brick چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده brick در زبان انگلیسی bricked است.

    شکل سوم brick چی میشه؟

    شکل سوم brick در زبان انگلیسی bricked است.

    شکل جمع brick چی میشه؟

    شکل جمع brick در زبان انگلیسی bricks است.

    وجه وصفی حال brick چی میشه؟

    وجه وصفی حال brick در زبان انگلیسی bricking است.

    سوم‌شخص مفرد brick چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد brick در زبان انگلیسی bricks است.

    ارجاع به لغت brick

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «brick» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/brick

    لغات نزدیک brick

    • - bribery
    • - bric-a-brac
    • - brick
    • - brick bruner
    • - brick cheese
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.