امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Enroll

ɪnˈroʊl ɪnˈrəʊl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    enrolled
  • شکل سوم:

    enrolled
  • سوم‌شخص مفرد:

    enrolls
  • وجه وصفی حال:

    enrolling

توضیحات

حالت نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی enrol است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive
نام‌نویسی کردن، ثبت‌نام کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He is enrolled in my class.
- او در کلاس من نام‌نویسی کرده است.
- We enrolled in the history course.
- در دوره‌ی تاریخ نام‌نویسی کردیم.
- The school enrolls about 800 pupils.
- این مدرسه حدود ۸۰۰ دانش آموز را ثبت‌نام می‌کند.
- I enrolled for/in/on the modern art course.
- در دوره‌ی هنر مدرن ثبت‌نام کردم.
- He was enrolled as a permanent member of the club.
- او را به‌عنوان عضو دائم باشگاه ثبت‌نام کردند.
verb - transitive
تهیه‌ی نسخه‌ی کامل نهایی به‌صورت مکتوب/چاپ‌شده، پاک‌نویس کردن (لوایح پارلمانی)
- After passing the bill, the clerk enrolled a final perfect copy of it.
- پس از تصویب لایحه، منشی نسخه‌ی کامل نهایی را به‌صورت مکتوب تهیه کرد.
- I enrolled the bill.
- لایحه را پاک‌نویس کردم.
verb - transitive
وارد کردن (در فهرست و غیره)
- I enrolled my name in the contest.
- نام خودم را در این مسابقه وارد کردم.
- I will enrol my name on the list.
- اسمم را در لیست وارد خواهم کرد.
verb - transitive
ثبت کردن
- to enroll the great events of history
- ثبت کردن وقایع بزرگ تاریخ
- to enrol the minutes of a meeting
- ثبت کردن دقایق جلسه
verb - transitive
پیچیدن
- She enrolled the fabric around the gift.
- پارچه را دور کادو پیچید.
- I enrolled the towel around my waist after I finished showering.
- بعد از دوش گرفتن حوله را دور کمرم پیچیدم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد enroll

  1. verb sign up for membership
    Synonyms: accept, admit, become student, call up, employ, engage, enlist, enter, join, join up, matriculate, muster, obtain, recruit, register, serve, sign on, subscribe, take course, take on
    Antonyms: avoid, dodge, ignore, pass, reject
  2. verb list, record
    Synonyms: affix, bill, book, catalog, chronicle, engross, enlist, enter, file, fill out, index, inscribe, insert, inventorize, mark, matriculate, note, poll, register, schedule, slate
    Antonyms: cancel, dismiss, neglect

ارجاع به لغت enroll

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «enroll» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/enroll

لغات نزدیک enroll

پیشنهاد بهبود معانی