با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Chronicle

ˈkrɑːnɪkl ˈkrɒnɪkl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    chronicled
  • شکل سوم:

    chronicled
  • سوم‌شخص مفرد:

    chronicles
  • وجه وصفی حال:

    chronicling
  • شکل جمع:

    chronicles

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
وقایع‌نامه، رویدادنامه، شرح وقایع (به ترتیب تاریخ)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- This chronicle was written about a thousand years ago.
- این رویدادنامه حدود هزار سال پیش نگاشته شده است.
- The medieval chronicle provided valuable insights into the daily lives and struggles of people during that era.
- وقایع‌نامه‌ی قرون وسطی بینش‌های ارزشمندی در مورد زندگی روزمره و مبارزات مردم در آن دوران را ارائه کرده است.
noun countable
شرح، روایت
- Friends, listen to the chronicle of my misfortunes.
- دوستان شرح پریشانی من گوش کنید.
- His memoir served as a chronicle of his struggle with addiction.
- خاطرات او روایتی از مبارزه‌‌اش با اعتیاد بود.
verb - transitive
به ترتیب تاریخ نوشتن (وقایع)، در رویدادنامه ثبت کردن
- She chronicles her daily activities.
- فعالیت‌های روزانه‌اش را به‌ ترتیب تاریخ می‌نویسد.
- He chronicles the events leading up to the war.
- وقایع منتهی به جنگ را در رویدادنامه ثبت می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chronicle

  1. noun account, narrative
    Synonyms: annals, archives, diary, history, journal, narration, prehistory, recital, record, recountal, register, report, story, version
  2. verb report, recount
    Synonyms: enter, narrate, record, register, relate, set down, tell
    Antonyms: hide, secret

ارجاع به لغت chronicle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chronicle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chronicle

لغات نزدیک chronicle

پیشنهاد بهبود معانی